Do you love me?

523 84 24
                                    

-دوست داشتن چجوریه؟
+اگه بلد بودم که گند نمیزدم.

جانگ هوسوک
~~~~~{••}~~~~~

پارک‌جیمین:::

+ خب قرار سر من همگی بزنید همو بکشید؟

دوباره داشت با همون ساترو سر و کله میزد.
چرا فقط نمیکشتش؟
حداقل میتونست بره تو یه دنیای جدید.
ترجیحاً دنیایی که داخلش قاطی مافیا نشه...

هنوز هم باورش نمیشد اون باندی که توی دنیای خودش رفت مثلا جاسوسی کنه باند تهیونگ و جونگکوک بوده.
تازه رئیس باند black winter هم همین یارویی بوده که دزدیده بودش.

- مگه الان دوره قدیمه؟
اول از نظر اقتصادی بهم فشار میاریم.
یه نگاه بنداز به روزنامه....
سهام شرکت های کیم و جئون بدجوری افت کرده.
اووووو چه جالب چندتا از کارخونه هاشون هم آتیش گرفته.
کار کی می‌تونه باشه؟

البته که داشت مسخره میکرد.
کار خود احمقش بود.

+ ازت متنفرم. از همتون متنفرم.
شما بودید که باعث شدید این همه بلا سرم بیاد
اول که مردم.
بعدشم که اومدم توی دنیای امگاورس.
بعدم که امگا شدم.
بعدش برای فهمیدن علتش پدرم در اومد.
بعدشم بهم بارها و بارها حمله شد.
چند بارم دزدیده شدم.
اینا همه اش تقصیر شما ******.

-حالت خوبه؟

+ آره. کاملا خوبم.

وقتی که پشتش رو بهش کرد. چاقوی داخل آستینش رو در اورد و طناب رو برید آروم از روی صندلی بلند شد.
اون احمق ها فکر کردن که چون امگاس نمیتونه کاری کنه و بادیگاردی داخل انباری نبود.

آروم از پشت نزدیکش شد و لحظه ای که خواست چاقو رو داخل گردنش فرو کنه
اون مرد برگشت سمتش و دستش رو گرفت.

- دفعه بعد رایحه ات رو کنترل کن.

مشت محکمی به زیر شکمش زد.
به سرعت چاقو رو توی دست دیگه اش انداخت و
با دسته چاقو زد توی صورتش.
اما اون الان فقط یه امگا بود هرچقدر هم مبارز خوبی بود قدرتی نداشت پس در عوض مشتی توی صورتش دریافت کرد که با همون یه مشت پخش زمین شد.

با نگاه وحشتناکی به مرد مقابلش نگاه کرد.

- واقعا که امگای عجیبی هستی.

بعد فریاد زد و افرادش رو صدا کرد.

بیایید داخل ببندیدش.

~~~~~{••}~~~~~

کیم تهیونگ:::
داشت با جت شخصیه خودش به چین می رفت البته که یونگی هیونگ هم همراهش بود.

باورش نمیشد هوسوک هیونگ‌ چکار کرده.
متأسفانه وقتی که نامجون بر میگشت صد درصد کشتار بزرگی راه می افتاد پس تصمیم گرفته بودن همراه یونگی هیونگ یه چین برن تا هوسوک رو راضی کنن باهم دنبال جیمین بگردن.
یک ساعت بعد رسیده بودن.
تو یه هتل مستقر شده بودن.
و یونگی هیونگ با هوسوک تماس گرفته بود و یه قرار ملاقات توی یه رستوران هماهنگ کرده بود.
قرار شد فقط یونگی به قرار بره و تهیونگ داخل هتل بمونه تا اگه چیزی شد بتونه پشتیبانی کنه.

Disaster LifeWhere stories live. Discover now