+اونا فکر میکنن من یه امگا یا یه بتای عادی ام؟!
خب بعد از اینکه خون روی صورتشونو شستن میتونن دوباره راجبش فکر کنن.پارک جیمین.
~~~~~{••}~~~~~
پارک جیمین :::
-نمیتونی توی شرکت کار کنی.
این جمله یونگی مثل صدای ناقوسی برای افکار جیمین بود.
+اوه اونوقت چرا؟
-بیا باهم صادق باشیم. من رقبای زیادی دارم اگه بفهمن که یه برادر امگا دارم.... حتی فکرش هم وحشتناکه.
+هیونگ نگران نباش من از پس خودم بر میام.
-نه نمیشه به جاش میفرستمت شرکت دوستم. باهاش صحبت میکنم که مراقبت باشه.
این چطوره؟+بهتر از هیچیه.
کی برام یه خونه میگیری؟-تا دو روز دیگه یه خونه خوب برات پیدا میکنم.
+هیونگ بادیگارد هارو بیشتر کن.
-چی؟ چرا؟
+شاید بخوان یه حرکتی بزنن.
-خودتو تو چه دردسری...
طبق معمول پارک جیمین حرفش رو قطع کرد.
+فکر کنم یه دردسر بد. برام تا شب میتونی اسلحه جور کنی؟ اینجوری شب خوابم نمیبره.
-هووووف جور میکنم.
بریم کافه یه چیزی بخوریم.+اوه هیونگ ممنون که مهمونم میکنی.
~~~~~{30 دقیقه بعد}~~~~~
-یه آفوگاتو با یه اسپلیت موز.
+دوتا آفوگاتو.
-اما تو چیزای تلخ دوست نداری؟!
+آفوگاتو که تلخ نیست.
چند دقیقه بعد وقتی جیمین موفق شد اون چیز خوشمزه رو بخوره از یونگی جدا شد و سمت خونه رفت.
در طی مسیر دوباره یه تلفن عمومی پیدا کرد.
با تردید شماره رو گرفت.
+لی جیوون؟ جیمینم.
-اوه فکراتو کردی؟ من قرارداد رو آماده کردم.
+خب در اون مورد. دیگه بهش نیازی ندارم.
-چی؟ منظورت چیه نیازی نداری؟ اگه مدارک میخوایی باید کار کنی.
+فکر کنم اشتباه فهمیدی. گفتم دیگه نیازی نیست. ارتباط منو تو براساس منفعت بود درسته؟ من نجاتت دادم و قرار شد تو برام کار به همراه مدارک شناسایی جور کنی.
-نمیتونی الان بزنی زیرش...
با لحن خبیثانه ای گفت
+اوه نقشه هات خراب شد؟!-منظورت چیه؟
+تو تمام طول زندگیم با آدمایی مثل تو سروکار داشتم. تنها نکته مثبتش اینه که وقتی به چشمای آدما نگاه میکنم یه چیزایی ازشون میفهمم مثلا تو نمیخوایی بهم مدارک و کار بدی. بیام تو عمارت و جام امنه؟! محض رضای فاک فقط دهنتو ببند.
YOU ARE READING
Disaster Life
Werewolfفیک:زندگی فاجعه درام ،فانتزی ،اکشن، جنایی، معمایی کاپل اصلی: کوکویمین کاپل فرعی:سپ نامجین پارک جیمین پلیسی که تمام خانواده اش رو از دست داده توی یه ماموریت تیر میخوره و به شدت خون ریزی میکنه و بعد از خون ریزی زیاد بیهوش میشه. وقتی چشماش رو باز میک...