Eyes

717 149 10
                                    

سلااااام ببخشید که انقد دیر اومدم اما قرار نیس دیگه تکرار شه😘😘
لطفا از کامنت و ووت های قشنگتون دریغ نکنید.❤️❤️

~~~~~{$$}~~~~~

جیمین::

نشسته بود جلوی یونگی. بنظر عصبانی می‌رسید. بکهیون هم پشت یونگی وایساده بود و قیافش نگرانی رو زار میزد.

-خب؟ جیمین منتظرم.... بهت گفته بودم نری دانشگاه.
+ بس کن هیونگ من فقط... دلم میخواست برای بار آخر به کلاس آقای هان برم.
-اقای هان؟ یعنی انقد کلاسش رو دوس داری؟

مین یونگی... باتوجه به رفتارهایی که ازش دیده بود. اون بادیگارد ها جاسوسی بکهیون پنت هوس و .... اون یه مرد سلطه گر پس بذار فکر کنه هنوز من توی دایره قدرت اونم.

+هیونگ؟ من چیزی یادم نمیاد دلیل دیگه ای نداشت که بخوام برم دانشگاه...
-پس میشه لطف کنی بگی چرا لی یوهان رو زدی؟ جیمین تو یه نفرو با مشت زدی. باورم نمیشه تو اینکارو کردی.

هرچی به پایان جمله اش نزدیکتر میشد بیشتر داد میزد.

+چرا باورت نمیشه که من یه نفرو با مشت بزنم؟
-جانم؟ این چه سوالیه؟ تو یه امگایی. امگا ها نمیتونن انقد خشن باشن.

جیمین از تعجب دهنش باز مونده بود... یعنی اونی که توی مانگا ها و اینا بود راست بود؟ امگا ها یه موجود ناز و لوس و کیوتن که هیت میشن و بعد یه چیز چندش آور به اسم بچه میارن؟

+آه این زندگی چقد وحشتناکه.

یونگی با شنیدن این جمله از شوک چشماش گرد شد. 

-تو که کار احمقانه ای نمیکنی مگه نه؟
+نمی‌دونم مثلا چه کاری؟

دقیقا میدونستم منظورش چه کاریه...
حدسم درست بود یونگی راجب خودکشی میدونه.

-مهم نیست. جیمین چرا جدیدا انقدر عوض شدی؟ زود عصبانی میشی و شخصیتت واقعا تغییر کرده.
+خب؟ فقط همین؟ آدما تو شرایط متفاوت زندگیشون تغییر میکنن.

یونگی به وضوح کلافه شده بود.
-چشمات... جیمین چشمات تغییر کردن. چشمات خالی ان. انگار هیچ حسی ندارن.

+در این مورد نظری ندارم هیونگ. بابت یوهان معذرت میخوام اما از کارم پشیمون نیستم الآنم می‌خوام برم بیرون.
-کجا؟
+مسائلی هست که باید بهشون برسم.

جیمین بلند شد و سوییچ ماشین رو برداشت و بی توجه به یونگی بلند شد از خونه زد بیرون.

داشت فکر میکرد...
چرا باید بادیگارد داشته باشه یا دروغ بگه که بتاس؟
پارک جیمین
مین جیمین
پارک یونجون
تمامی این اسامی یک نفرند اما
چرا؟
زمزمه کرد:
+باید از مین یونگی فاصله بگیرم یا نه؟
برم پیش لی جیوون کار کنم؟

کنار خیابون نگه داشت.
یه تلفن عمومی نگاهی انداخت.
دو دل بود.
مدت زیادی گذشته بود اصلا شاید جیمین رو یادش رفته.
اصلا هرچی که شد باید اینکارو میکرد عین روز مشخص بود که یونگی خطرناکه. 
اما جیوون هم خلافکاره....

باید چیکار میکرد؟

~~~~~{$$}~~~~~

خب جیمین هنوز فکر میکنه تهیونگ جیوونه.
ببخشید که کوتاهه اما سرعت پارت گذاری بیشتر میشه.
فعلااااا👋👋❤️❤️😘😘




Disaster LifeWhere stories live. Discover now