PART.9

553 97 0
                                    

Junghyun pov:

مشغول جمع کردن فکرامون بودیم که چجوری به کیم ویکتور پیشنهاد همکاری بدیم که هه سان با عجله وارد شد و نفس نفس زنان شروع کرد به صحبت

=معذرت میخوام رئیس ،اما ...اما برادرتون مرده

با حرفش بهت زده به جونگکوک نگاه کردم

×چجوری مرده
= شب گذشته کیم ویکتور به عمارتش رفته و بعد از اینکه کل اموالش رو ازش گرفته ؛امروز صبح دفنش کردن و پیام تسلیت براش توییت کرده

+وی داره خطرناک میشه
×باید بریم
+امشب حرکت میکنیم

رو به هه سان ادامه دادم
+برو و همه چیز رو ادامه کن
=بله رئیس

×باید بریم پیش تهیونگ ؟

+نمیتونیم
×اما فردا بچه هاش رو بدنیا میاره
+قول دادیم

جونگکوک این مدت بیش ازحد عصبی بود
در هر ثانیه منتظر حرفی بود تا همه چیز رو به خاک تبدیل کنه

بلندشد و به سمت دیوار رفت و مشتش رو محکم به دیوار کوبید

×لعنت بهش چرا نمیتونیم
+صبر داشته باش ؛صبر همه چیزرو درست میکنه

مشغول خوردن شراب بودیم که در به صدا دراومد
و مونا وارد شد

÷زیادی داره بیقراری میکنه

پسرمون رو بدستم داد
+فکر میکنی اونم دلتنگ و حضور تهیونگ رو حس میکنه ؟
÷از اونجایی که اون توله گرگه میتونه بوی مادر واقعی خودش رو حس کنه

×و الان حسش نمیکنه و بهش نیازه داره
÷تهیونگ کی برمیگرده

جفتمون ناراحت بودیم حتی تهیونگ هم از ما فاصله میگرفت

+حتی نمیدونیم دلش میخواد برگرده...؟!
دستی روی شونه هام قرار گرفت
÷اون بعداز بدنیا اوردن بچه هاش به بوی شمادوتا نیاز داره

به جونگکوک نگاه کردم که مردد به یونگ سو نگاه میکرد

×باید باهاش تماس بگیرم

گوشیش رو برداشت و به سمت در رفت و خارج شد

÷جونگهیون پسرت رو به دیدن مادرش ببر

+اما اگه نپذیرش چی؟

مونا خندید
÷داری شوخی میکنی هیچ مادری نمیتونه از بچه خودش بگذره اونم وقتی بچه اش شبیه پدراش باشه

+یونگ سو شبیه ماعه؟

÷همینطوره ،اون فرزند لونا ؛فرزند جانشین ماه

باید یونگ سو رو به تهیونگ نشون میدادم و منتظر واکنشش میموندم یا اینکه بمونم و انتظارش رو بکشم تا شاید روزی برگرده

+همین الان حرکت میکنیم  اما فعلا یونگ سو باید اینجا بمونه ما با لونا و بچه هامون برمیگردیم

𝐖𝐀𝐑𝐍𝐈𝐍𝐆..2(revenge)Where stories live. Discover now