Junghyun pov:
مشغول جمع کردن فکرامون بودیم که چجوری به کیم ویکتور پیشنهاد همکاری بدیم که هه سان با عجله وارد شد و نفس نفس زنان شروع کرد به صحبت
=معذرت میخوام رئیس ،اما ...اما برادرتون مرده
با حرفش بهت زده به جونگکوک نگاه کردم
×چجوری مرده
= شب گذشته کیم ویکتور به عمارتش رفته و بعد از اینکه کل اموالش رو ازش گرفته ؛امروز صبح دفنش کردن و پیام تسلیت براش توییت کرده+وی داره خطرناک میشه
×باید بریم
+امشب حرکت میکنیمرو به هه سان ادامه دادم
+برو و همه چیز رو ادامه کن
=بله رئیس×باید بریم پیش تهیونگ ؟
+نمیتونیم
×اما فردا بچه هاش رو بدنیا میاره
+قول دادیمجونگکوک این مدت بیش ازحد عصبی بود
در هر ثانیه منتظر حرفی بود تا همه چیز رو به خاک تبدیل کنهبلندشد و به سمت دیوار رفت و مشتش رو محکم به دیوار کوبید
×لعنت بهش چرا نمیتونیم
+صبر داشته باش ؛صبر همه چیزرو درست میکنهمشغول خوردن شراب بودیم که در به صدا دراومد
و مونا وارد شد÷زیادی داره بیقراری میکنه
پسرمون رو بدستم داد
+فکر میکنی اونم دلتنگ و حضور تهیونگ رو حس میکنه ؟
÷از اونجایی که اون توله گرگه میتونه بوی مادر واقعی خودش رو حس کنه×و الان حسش نمیکنه و بهش نیازه داره
÷تهیونگ کی برمیگردهجفتمون ناراحت بودیم حتی تهیونگ هم از ما فاصله میگرفت
+حتی نمیدونیم دلش میخواد برگرده...؟!
دستی روی شونه هام قرار گرفت
÷اون بعداز بدنیا اوردن بچه هاش به بوی شمادوتا نیاز دارهبه جونگکوک نگاه کردم که مردد به یونگ سو نگاه میکرد
×باید باهاش تماس بگیرم
گوشیش رو برداشت و به سمت در رفت و خارج شد
÷جونگهیون پسرت رو به دیدن مادرش ببر
+اما اگه نپذیرش چی؟
مونا خندید
÷داری شوخی میکنی هیچ مادری نمیتونه از بچه خودش بگذره اونم وقتی بچه اش شبیه پدراش باشه+یونگ سو شبیه ماعه؟
÷همینطوره ،اون فرزند لونا ؛فرزند جانشین ماه
باید یونگ سو رو به تهیونگ نشون میدادم و منتظر واکنشش میموندم یا اینکه بمونم و انتظارش رو بکشم تا شاید روزی برگرده+همین الان حرکت میکنیم اما فعلا یونگ سو باید اینجا بمونه ما با لونا و بچه هامون برمیگردیم
YOU ARE READING
𝐖𝐀𝐑𝐍𝐈𝐍𝐆..2(revenge)
ActionKookv [تکمیل] بعداز درد ها و زخم هایی که تهیونگ از اطرافیانش خورد؛ تصمیم گرفت به امریکا مهاجرت کنه و اینجاست که متوجه میشه که جونگهو برادر جونگکوک و جونگهیون دشمنشونه و تصمیم میگیره و شروع میکنه به همکاری با باندهای بزرگ تا روزی که انتقام عزیزانش...