چشمم به جسم بی جون جونگهیون افتاد
به سمتش رفتم و دستی که تفاوتی با یخ نداشت رو لمس کردمبغضی به گلوم هجوم اورد
_جونگهیون ؛ چوی هی ...اون اشغال عوضی بچه هامون رو کشتگریه هام شدت گرفت
_تو گفتی هرکس به من و بچه ها دست بزنه رو میکشی
به جونگکوک نگاه کردم نگاهش حسی رو منتقل نمیکرد
لبخندی زدم ،صبور بود و این صبوری داشت از درون ویرانش میکرد کاش بتونم مرحم زخم هات باشم اما اینجا درست وسط قلبم حفره ای ایجادشد که همه بهش میگن شکستگی ...غم...تنهایی
ولی ما بهش میگیم قوی کردن روح
نمیزارم کسی بخاطرم قربانی بشه
جونگهیون ...بچه هامون بخاطر من مردن
سخت بود خیلی سخت
اما این قولی بود که به جونگهیون دادمنگاهم رو از چهره جونگکوک گرفتم و بوسه ای روی لب های سرد و کبود مردی که روزی نگاهش یک کشور به لرزه درمی اورد گذاشت
×من اون اشغال میکشم
خواست قدمی برداره و از اتاق خارج بشه که باصدای من متوقف شد
_دیگه توانی برای عذاب کشیدن ندارم ؛دیگه روحی برای قوی کردن ندارم ؛دیگه قلبی برای شکستن و حالی برای گریه کردن ندارمحالم بد بود... خیلی بد؛ نمیتونستم خوب و بد رو تشخیص بدم
گریه ها که صدای خار توی گلورو میداد تنها چیزی بود که از درونم میشنیدم
از جام بلندشدم و به سمتش چرخیدم و بهش نگاه کردم
_نمیتونم تورو هم از دست بدم×بیا بریم
بیخیال کل بارهای غم روی بدنم
بهش افتخار میکردم
صبور بود مثل برادرش
مثل اینکه روح برادرش با روح اون پیوند خورده باشهپشت سرش قدم برمیداشتم و با اخرین نگاه به جسم رویتخت که روزی عاشقانه میپرستیدمش
اتاق رو ترک کردیمباید قوی باشم ...بخاطر کی؟
بخاطر زخم هایی که از بچگی خوردم
بخاطر حماقت هایی که مرتکب شدم
بخاطر کشته شدن بچه هام
بخاطر درد ها و زجرهای جونگکوکی که الان فرقی با روح سرگردان نداشت
و دراخر بخاطر جونگهیون ...×برمیگردیم کره
با حرف جونگکوک رشته افکارم پاره شد
_نمیتونم ...نمیتونیم همینطوری بریمجوابی دریافت نکردم
تصمیم گرفتم ساکت باشمچند دقیقه ای از سکوتمون گذشت که به عمارت جئون نزدیک شدیم
×گفتی نمیخوای من روهم از دست بدی پس ساکت و مطیع باش
حالش بد نبود ؛حس نفرت غرورش رو دربر گرفته بود
چیکار باید میکردم؟
باید تا اخرین لحظه عمرم با حسرت نبود جونگهیون و بچه ها سپری میکردم یا اینکه گذشته رو رها میکردم و اینده رو میساختم؟
ESTÁS LEYENDO
𝐖𝐀𝐑𝐍𝐈𝐍𝐆..2(revenge)
AcciónKookv [تکمیل] بعداز درد ها و زخم هایی که تهیونگ از اطرافیانش خورد؛ تصمیم گرفت به امریکا مهاجرت کنه و اینجاست که متوجه میشه که جونگهو برادر جونگکوک و جونگهیون دشمنشونه و تصمیم میگیره و شروع میکنه به همکاری با باندهای بزرگ تا روزی که انتقام عزیزانش...