چشامو باز کردم
بدنم خشک شده بود
تصمیمگرفتم بلند شم که صدای تیر اندازی میومد
اوه لعنتی تمرین پینت بالیشونو شروع کردن؟
دیوونه ها
باید سریع از اینجا خارج شم بلند شدم وخودمو تکوندم
دویدم سمت پایگاه
که با درد وحشتناکی پشت کمرم مواجه شدم و افتادم رو زمین
اشکام سرازیر شد ابن خیلی درد داشت
اونم بدون لباس محافظ
جیغ بلندی کشیدم
نمیتونستم بلند شم از جام
که یه دست سریع بلندم کرد از زمین و به سمت پایگاه دوید نگاهش کردم یه غریبه بود
جونگکوک لابد گرفتار دوس پسر عزیزشه
دردم شدید بود وناله میکردم
به درمونگاه رسیدیم سریع منو روی تخت گذاشت جیمین هول شده بود سریع خودشو رسوند
+ته ته چیشدیییی
_فاکککک درد دارههه توپ پینت بال لعنتی بهم خورده
+بدون محافظظظ؟
_اره آهههههههه
+اونجا چی میخاستی بدون محافظ
_یااا درد داره جیمینااااا
اشکام سرازیر بود
اون اقاهه که منو اورده بود گفت: + سریع بهش رسیدگی کنید لطفا
جیمین+ باشه حواسم هست جکسون
جکسون+ پس میسپارمش به تو
لباسمو دراورد جیمین و باند پیچید خیلی قرمز وکبود شده بود
کمکم کرد برم توی اتاقم
+امشب مجبوری بیای مهمونی ته
_چرا
+ مثل اینکه جئون با همه کار داره تاکید کرده همه باشن
_اوکی یکارش میکنم
نمیدونمچیشد بیهوش شدم و بعد ک بیدار شدم شب شده بود
پاشدم و بزور لباس پوشیدم و رفتم سمت چادر بزرگ اصلی
ک برای جلسات بیشتر استفاده میشد
وارد شدم و همه داشتن حرف میزدنو خوراکی میخوردن
جونگکوک هم با دوس پسرش بود ....
جالبه دیگه از من خبری نگرفت... منو کلن فراموش کرد...اشک توی چشمام حلقه زد
چرا ایقد حسادت میکنم؟
چون اون احمقو دوست دارم...
یه گوشه اروم نشستم سختم بود سروپا وایسم دردم شدید بود
جونگکوک+ خب خب ممنونم که همتون اومدین و نمیومدینم تنبیه میشدین البته امشب یه تست میخوام بگیرم وکسایی که قبول بشن رو میخوام بفرستم پایگاه 1 و از اونجا به راحتی امکانات عالی دارین و خب زود میرین خونه
همه ذوق کردن و هورا کشیدن
+ میبینم که از خداتونه برین بد گذشته؟
همه داد زدن + نه قربان
+خیلی خب برین از چادر بیرون تا ببینین چه چیزی اماده کردم اها در ضمن این تست شامل بهیارا هم میشه و باید بگم اجباریه
با اینچیزی ک گف تنم یخ کرد من نمیتونستم اون تست کوفتیو بدم بخاطر جای تیر پینت بال
و هر لحظه دردش شدید تر میشد اما نمیتونستمم خودمو ضعیف نشون بدم
جیمین اومد کنارم
+ حق نداری اون تست کوفتیو بدی
_ متاسفم جیمینا من باید اینکاروکنم نمیخوام ضعیف بنظر بیام
+تو قویترین پسری هستی که دیدم پس به درک اگر میخواد فکرکنه ضعیفی
_نه جیمینا باید اینکاروکنم
+ته لطفا
_ درکم کن
سرشو انداخت پایین
+لطفا با مراقبت انجامش بده
_باشه
چند نفر انجامش دادنچون سخت بود دونفر قبول شدن و چند نفری نشدن جمعیت زیادی نمونده بود نفر اخر میخواستم برم که خوب استراحت کنم
و خب سه نفر باشی مونده بود
تعداد کمی قبول شدن
جیمینم رفت قبول نشد خب بچه خیلی نحیفتر از چیزیه ک بخواد همچین تستیو قبول شه
حرکت کردم اروم دویدم ودرد توی کمرم شروع شد
از درد شدیدی که داشت هجوم میاورد بعدی پرش بود اولین پرشی ک کردم افتادم واز درد نفسم حبس شد همه خندیدن
نباید میزاشتم بفهمن نباید
پاشدم و اون پرشا هم بزور انجام دادم کل لباسم خاکی و شلی شده بود
بعدی بالا رفتن از طناب بود با درد شدیدی بالا رفتمکه نصفه دستم شل شد و با شدت افتادم روزمین
اشکام سرازیر شد اما پاک کردم سریع ک کسی نبینه نفسم بند اومده بود حتی با راه رفتن هم هی میفتادم و بعدی باید از زیر سیمای خاردار با خیز برداشتن رو زمین میرفتم چشام داشت سیاهی میرفت اشکام سرازیر بود نفس کم اوردم نمیتونستم وسط سیم خاردارا دست کشیدم چشام تار لود بزور نفس میکشیدم
صدای داد زدنای جیمینو میشنیدم ک قاطی با خنده های تمسخر امیزانه بقیه نیرو ها بود سیم خاردار با شدت زیادی از روم برداشته شد و اروم از زمین کنده شدم
جکسون بود
جونگکوک چند قدمی جکسون ایستاد از جاش
یعنی داشت میدوید سمت من؟
چند دقیقه بعد توی درمونگاه بودم و جیمین داشت بهم رسیدگی میکرد
YOU ARE READING
Proud boss (kookv)
Fanfictionخلاصه داستان: رئیس بخش ۱۹ جئون جونگ کوک یه آدم مغرور که عملیات و نظم خیلی براش مهمه و کیم تهیونگ بهیار بخش۱۵که منتقل شده به بخش ۱۹ یه پسر خیلی شیطونه ک هیچوقت با قوانین کنار نمیاد ...توی همین بین این دوتا به پست هم بخورن یا کارشون به هم بیفته... وضع...