سلام قشنگام..
ببخشید برای دیر اپ کردن من تایم سختی داشتم و عزیز ازدست دادم و شغلمم خیلی وقت گیر هست
نتونستم اپ کنم ولی امروز بعد مدتها آپ داریم😍
ووت بدسد کامنت بزارید
و فالوو یادتون نره
دوستتون دارم💗
_______________________________________________صدای شلیک شروع شد
جیمین منو بزور کشوند به یه گوشه و بی جون بودم این بدن برای بدن نحیف من با این بیماری ها...یکم زیادی بود نه؟یسریا رفتن بالای در پایگاه که از بالا بتونن بجنگن و در شکسته نشه
و خب داشت اروم میگرفت
من ففط میدیدم...اما جون راه رفتن نداشتم
همه فکر میکردن مردم
چون جونگکوک روی دو زانو افتاده بود و قیافش قیافه ادمای ناباور رو نشون میداد
کانگ وو داشت شلیک میکرد و همهچیز متشنج بود
جیمین بهم گفت + تهیونگ من برمیگردم اگر همینطور بمونم درست نیس میرم وسیله بیارم ک هم محافظت کنم ازت هم درمان
باشه ای گفتم و رفت
منتظر موندم ک این شلیکای لعنتی تموم بشه و جیمین برسه
چون نفسام هی سنگین تر داشت میشد
کوک رو اینطور ندیده بودم
یهو صدای فریاد بلندی اومد نظرم جلب شد
کوک بود
چشمام گشاد شد
سه چار تا نارنج همزمان باز کرد و پرت کرد اونور در پایگاهو مثل دیوونه ها داد میزد و بهشون از بالا شلیک میکرد
یهو خودشو از بالای پایگاه انداخت بیرون
گریم گرفتو با صدای از چاه دراومده میگفتم کوک من اینجام
کوک نکن کوک...صدای فریادا و شلیکاش میومد در پایگاه رو باز کردن و بقیه هم زدن بیرون ازش بخاطر کوک
و چشامو بسته بودم و دعا میکردم ک چیزیش نشه
و نفسام سنگین...و سنگین تر میشد...
جیمین داشت نزدیک میشد اما تار میدیمش یا اسلوموشن بود صداها همه اسلو شده بود و ناواضح
زخمم شروع کرد سوختن
بخاطر ضد عفونی بود؟
کوک چیشد؟
توی هپروت با افکارای قاطی پاتی
چشام داشت دیدش رو از دست میداد دیگه حس مرگو داشتم
ک نفهمیدم چیشد همجا تاریک...___________________یک هفته بعد_______________
چشمامو اروم باز کردم اول تارو کم واضح شد اولین چیزی ک ب ذهنم رسید ...کوک
جیمین دید چشمام بازه ذوق کرد و اومدم سمتم
+ تهیونگاااااااااااااااا
بغلم کرد
- آه ...گلوم....
+ به خودت فشار نیار تهیونگا نزدیک بود بمیری بخاطر شوک بدنت و این زخمایی ک برداشتی خوشحالم ک بطرزعجیبی زنده موندیییییزد دیر گریه
و اروم خندیدم و پشتش سرفه کردم
-جونگ کوک...
+آم.....خوبه چیزیش نیس نگرانش نباش
-مطمعن؟
+اره ته ته فقط چندتا تیر خورده ولی زندس
-چی ؟؟؟!
و محکم ب سرفه افتادمو درد
ک جیمین خوابوند منو
+هی اروووووم باش دیوونه سرپاس فقط توی جنگ زیاد زخمی شده فلن نمیتونه بجنگه یا وظیفع سنگین انجام بده
YOU ARE READING
Proud boss (kookv)
Fanfictionخلاصه داستان: رئیس بخش ۱۹ جئون جونگ کوک یه آدم مغرور که عملیات و نظم خیلی براش مهمه و کیم تهیونگ بهیار بخش۱۵که منتقل شده به بخش ۱۹ یه پسر خیلی شیطونه ک هیچوقت با قوانین کنار نمیاد ...توی همین بین این دوتا به پست هم بخورن یا کارشون به هم بیفته... وضع...