اشک هایی از خون. این سهم کسی هست که باعث گریه های زیادی شده بود. با اینکه نشان های روی یونیفورمش کنده شده بود، هنوزم میشد تشخیص داد اون مرد، رئیس پلیسِ پیونگیانگه.
البته اون نشان ها جای دوری نبودن. سوزنشون توی چشم های مرد بیچاره، خب تقریبا بیچاره فرو رفته بود!
فلشی روی این تصویر خونی افتاد و جیمین عکسش رو گرفت.
بعد هم وقتی یه دستش روی دهنش بود، با عجله سربازهارو کنار زد و از اتاق بیرون رفت. یونگی به یکی از خدمتکارها گفت که دنبالش بره و حواسش بهش باشه.
جونگکوک با خودکار توی دستش، کمی یقه مرد رو پایین کشید و چند کبودی روی گردنش دید.
+فکر میکنم اول خفهاش کردن. وقتی مرد رفتن سراغ چشم هاش.
_خفش کردن؟ از کجا میدونی چند نفر بودن؟
جونگکوک میدونست کار یه نفر بود. ولی بد نبود اگه چند تیکه از پازل رو قایم میکرد!
+همچین شاهکاری از پس یه نفر بر نمیاد رئیس.
_شاهدی داریم؟
+نه. البته هنوز از همه بازجویی نکردیم. یکی از خدمتکارها پیداش کرده و اون هم کسی رو ندیده.
یونگی کمی به جنازه و وضعیت اتاق نگاهی انداخت.
دومین قتل. بدترین چیزی که توی یه سیسم کنترلگرا ممکنه رخ بده چیه؟ اینکه یکی جرئت کنه سیب ممنوعه رو گاز بزنه. بعد از اون بقیه هم شجاعت جهنم رفتنو پیدا میکنن._این قتل رو هم مثل قبلی اعلام نمیکنیم. به روزنامه ها بگید دربارهش چیزی ننویسن. فقط بگن که به مرگ طبیعی مرده.
_اونوقت این خلاف قانون نیست؟
صدای نامجون بود که به اتاق خصوصی رئیس مرده وارد شده بود. همه سربازها تعظیم کردن و یونگی متنفر بود از قدرتی که اونها داشتن. قبلا قدرتشون برابر بودن ولی با از بین رفتن صلح، پایه های ترازو مثل الاکلنگ لغزیدن.
یونگی با حالت عصبی چشم هاش رو بست و سعی کرد آرامشش رو حفظ کنه:
_اگه خبر قتلش پخش شه دیگه نمیشه مردم رو کنترل کرد کیم نامجون شی.
نامجون با دستش اشاره کرد تا جنازه رو پوشیده با پارچه سفید به بیرون ببرن.
_مطمئنی این تنها دلیلت برای پنهان کاریه؟
ابروهای یونگی بالا رفت و با پوزخند پرسید:
_مثلا چه دلیل دیگه ای باید داشته باشم؟
نگاه جونگکوک بین اون دو میچرخید و منتظر بود نقشه هاشون جواب بده.
نامجون گفت:
_اعمال مردمو میشه کنترل کرد معاون مین. ولی افکارشونو نه. اوه راستی از این به بعد باید بهت بگم رئیس پلیس مین. چون جانشین رئیس سابقت میشی.
YOU ARE READING
𝙥𝙞𝙣𝙤𝙘𝙘𝙝𝙞𝙤 (KookV)
Fanfiction"جایی بین اون تراشه های چوبی توی سینش به قلبی تبدیل شد که فقط برای اون پسر میتپید" ژانر: رومانس، اسمات، مهیج، انگست کاپل: کوکوی/ یونمین/ نامجین قسمتی از فیک: "+بوسه هات حس گول زدن میده فرمانده جئون. جونگکوک کمی مکث کرد و بین پوست شیری رنگش لب زد: +...