spoiled

61 8 0
                                    

_به مامور جئون اطلاع دادید؟ اینجا نمیبینمش!

_با تلفن منزلشون تماس گرفتیم رئیس مین ولی جواب ندادن. لازمه که سرباز بفرستیم تا خبر قتل رئیس روزنامه رو بهشون اطلاع بده؟

یونگی ساعت جیبیشو نگاه کرد. از نیمه شب هم گذشته بود.

_این وقت شب لازم نیست. میتونید جسد رو به بخش پزشک قانونی خودمون ببرید نه بیمارستان کیم سوکجین. این بار نمیزارم وایت‌دال ها دخالت کنن. خبرش رو فعلا منتشر نکنید.

سرباز احترام نظامی گذاشت و رفت تا دستورات رو انجام بده. یونگی یکی از فانوس‌هارو برداشت. بعد از اعلام تاریکی، به دستور رهبر‌ِ کبیر، برق شهر قطع میشد و این فانوس ها بودن که تاریکی رو میشکافتن برای چشم‌ بادومی ها.

از اتاق رئیس خارج شد و به سالن عکاس‌ها رفت. میز‌های زیاد با فاصله کم چیره شده بودن و اسم هر عکاس روی میزش خودنمایی میکرد.

سمت میزی رفت فانوس پایین آورد تا اسم صاحبش رو بخونه. "پارک جیمین"

انگشت هاش لمس کوتاهی زدن روی اون اسم و طوفانی بی‌صدا ذهن یونگی رو لرزوند.

_میزت جای خوبی بود چیم. خوب خودت رو بین ما جا کرده بودی...

𝙥𝙞𝙣𝙤𝙘𝙘𝙝𝙞𝙤 (KookV)Where stories live. Discover now