pro-confession

56 10 0
                                    

توی لیست داروهای آرامبخش و خواب‌آوری که توی کمدش قایم کرده بود، باید یه قرص اضافه میکرد به اسم "جئون".

چون خرگوش بی‌محل شب گذشته کاری کرد یادش بره چقدر از مجازات شدن میترسه. یادش رفت شب های قبل که تنها بود تا دیروقت گریه میکرد و از عروسک‌ها طلب بخشش میکرد!

صبح زودتر از جونگکوک بیدار شد. فانوس کوچیکی که تمام شب به سوختن ادامه داد رو خاموش کرد. پرده های ظخیم رو کنار زد.

دستی به موهای پف کردش کشید و دفترچه‌ی برنامه‌ش رو چک کرد. امروز باید برای مراسمِ عروسک‌ها به مدرسه‌ای در حومه شهر میرفت.

میدونست که جلوی ورودی آپارتمانش، بسته‌ای براش گذاشتن. در رو باز کرد و جعبه‌ی نسبتا بزرگ رو برداشت و روی کابینت آشپزخونه گذاشت.

هر روز راس ساعت 6 صبح پست‌چی‌ها جعبه‌ی مواد غذایی رو جلوی در خونه‌ها میزاشتن. البته نه همه‌ی خونه ها. فقط اونهایی که عضو دو فرقه‌ بودن!

دو تیکه نون تست، ظرف کوچیک مربا، قهوه فوری، بسته‌‌ی برنج و نودل که مشخص بود فقط به اندازه‌ی یه وعدست نه بیشتر! کمی سبزیجات، و البته: غذای مخصوص سگ.

با همون چشم های خواب‌آلود مشغول بیرون آوردن محتویات جعبه بود که دستی پر از تتو، از پشت بسته قهوه رو قاپید:

+تو بشین عروسک من صبونه رو آماده میکنم...

عروسکِش مثل عروسک واقعی سر جاش خشک شد...

دیشب به جونگکوک درباره‌ی ترس و عذاب وجدانش گفته بود و حالا حس میکرد پشیمونه. اگه نگاه جونگکوک به اون عوض میشد چی؟ اگه مثل عروسک دور انداخته میشد چی؟

افکارش اخم پررنگی روی چهره‌اش دوختن و لحنش رو لجباز‌تر به گوش جونگکوک رسوندن:

+لازم نیست... صبونه نمیخورم. امروز باید زودتر برم.

جونگکوک میدونست تهیونگ معذبه. اون پسر به زمین و در و دیوار و پنجره نگاه میکرد غیر از چشم‌های آهونمای اون!

تی‌شرت گشادش، اونقدری نازک بود که سایه‌ای از کمر باریک پسر رو توی دید جونگکوک گذاشته بود... جوری که مرد با خودش فکر میکرد...

میشه یکم اون عروسک کاراملی رو اذیت کنه ؟!

+اوه ببخشید تهیونگ ولی با تو نبودم. داشتم با بام حرف میزدم.

انگار تهیونگ رو برق گرفت وقتی این حرف رو شنید. بام رو کنار پای جونگکوک دید و چشماش به همون سرعت خط شد! انگار اون دوتا با هم بیدار شده بودن...

جونگکوک بسته غذای سگ رو از جعبه برداشت و روی زانوهاش خم شد.

+بامیا... بشین پسر خوب.. بشین تا صبونتو بیارم...

𝙥𝙞𝙣𝙤𝙘𝙘𝙝𝙞𝙤 (KookV)Where stories live. Discover now