🕷THE HONEY SKIN🕷

3.6K 628 110
                                    


پارت ۱۷:
پوست عسلی

-تازه دوچرخمم گذاشتم اونجا!

-گوش کن مری جین، من نمیخواستم اینجور بشه و واقعا فکر نمیکردم تحریک بشی.

جونگکوک با بی شرمی توضیح داد و متوجه گونه های سرخ تهیونگ نشد.
-تو داشتی نوک سینم رو بین انگشتات له میکنی، انتظار داشتی بجا شق شدن چه اتفاقی بیوفته؟

در کنار خجالتش به پسر توپید و از پشت پنجره به ترافیک و بارون شدید خیره شد. تا کی قرار بود وضع خیابون اینجوری بمونه و اونو توی ماشین با جونگکوک جئون منحرف زندانی کنه.
-شرمنده، مری جین! نمیدونستم سینه هات حساسه!

جونگکوک سمت تهیونگ خم شد و بعد از زمزمه اش گونه ی نرم پسر رو محکم گاز گرفت که باعث شد تهیونگ از درد جیغ بکشه.
-آییییی... درد گرفت...

تهیونگ گونه اش رو مالید و با اخم به جونگکوک نگاه کرد.
-نمیدونستم انقدرخرپولی و همچین ماشینی داری.
دست به سینه شد و پرسید.

جونگکوک با یه دست فرمون رو چرخوند و وارد خیابون بعدی شد و گفت:
-هنوز خیلی چیزارو نمیدونی تهیونگ.

-ولی مگه با تار عنکبوت ها سفر نمیکنی؟ ماشین برای چیه؟

جونگکوک سرش رو با حرف پسر کمی کج کرد:
-خب بالاخره گاهی منم دلم میخواد احساس نرمال بودن داشته باشم.

-اوه جدی؟ قهرمان بزرگ نیویورک که نصف ادم نصف عنکبوته میخواد عادی باشه، چقدر عالی!

جونگکوک لحن تمسخر تهیونگ رو جدی گرفت و غمگین پرسید:
-یعنی حق داشتن این ارزو رو ندارم؟

سمت پسر چرخید و چشم از ماشین ها برداشت تا چشم های شوخ تهیونگ رو ببینه. تهیونگ حتی از پشت شیشه های عینک هم تونست غم داخل چشم های پسر بزرگتر رو ببینه.
-اون نه! من فقط داشتم... شوخی میکردم.

جونگکوک سر تکون داد و دوباره به جلو خیره شد. بعد از چک کردن دما و سکوت کوتاهی بینشون با لحن جدی ای گفت:
-فکر نکنم توی این هوا و ترافیک بتونی تا خونه ات بری، بریم خونه ی من.

تهیونگ حال گرفته و لحن جونگکوک رو فوری شناخت و میدونست الان وقت کلکل نیست. نمیدونست دقیق چی باعث بهم ریختن شدید اون پسر شده اما صد در صد ربطی به حرف خودش داشت.
-باشه!

🕷🕷🕷


-بیا! اگه میخوایی برات لباس جدید بیارم بری یه دوش بگیری.

جونگکوک لیوان هات چاکلت داغ رو روی میز جلوی پسر گذاشت و پرسید، اون هنوزم همون پیرهن و شلوار مشکی رنگ رو به تن داشت با تفاوت اینکه دکمه های پیرهنش رو باز گذاشته بود.

SPIDERMAN🕷| KVWhere stories live. Discover now