پارت ۸:
زخمپسر درحالی که سمت کوچه ی تاریک و کوچیک مورد نظر قدم تند میکرد، با شنیدن صدای تلفنش اون رو از جیب بارونی بلند و ابی رنگش بیرون کشید و به شماره نگاه کرد. میدونست این تصمیم و کارش احمقانه ترین حرکت زندگیشه اما هیچ نقشه ی دیگه ای به ذهنش نرسیده بود.
-الو؟-کدوم گوری؟ ببین پسرجون اگه فکر دروغ به سرت زده باشه...
سریع وسط حرف مرد پرید:
-نه... نه! نقشه همونجوره که بهتون توضیح داده بودم.-زودتر خودتو برسون! ما وقت نداریم.
تهیونگ تلفن رو قطع کرد و سرعتش رو بیشتر کرد تا زودتر به مکان مورد نظر برسه. از استرس قلبش شدیدا تند میزد و هنوزم نمیدونست درست ترین تصمیم رو گرفته یا نه.
اگر مردعنکبوتی برای نجاتش نمیومد چی؟
اگر نقشه اش درست کار نمیکرد چی؟استرس و فکر خیال هر ثانیه بیشتر مغزش رو احاطه میکرد اما وقتی بالاخره به کوچه رسید ترسش کمتر و وارد کوچه شد.
-اوه... توی فسقلی به من زنگ زده بودی؟مردی با هیکل گنده ته ریش و کت لی تیره رنگی از تاریکی انتهای کوچه بیرون اومد و فیتیله ی سیگارش رو بعد از انداختن روی زمین زیر پا له کرد.
-همه چیز همونجوره که بهت گفتم.تهیونگ تلاش کرد صداش نلرزه و تا حدودی موفق هم بود.
مرد نیشخندی زد و گفت:
-پول رو اوردی؟-۱۰ هزار دلار، طبق نقشه.
مرد دست به سینه شد.
-۱۰ هزار تا؟ زیادی پرو شدی بچه.-قرار همین بود. ۱۰ هزار تا برای یه دعوای الکی!
مرد نیشخند زد:
-اگه دروغ گفته باشی و گیر این مرتیکه بیوفتم چی؟ بعدشم زندان...-من قول میدم اینجور نمیشه.
مرد بلند خندید و سیگار دومش رو روشن کرد.
پوکی محکم بهش زد و بعد از اینکه دودش رو توی صورت تهیونگ فوت کرد گفت:
-خب خوشگله، از اونجایی که نمیتونم به قولت اعتماد کنم چند تا از دوستامم با خودم اوردم.تهیونگ با دیدن ۳ مرد دیگه ای که از کوچه ی بن بست بیرون اومدن و با پوزخند سمتش رفتن ترسید. اب دهانش رو فرو داد و چند قدم عقب رفت.
-قرار بود تنها باشی.-من به قول تو اعتماد ندارم توام نباید به من اعتماد میکردی فسقلی.
تهیونگ تنها به مرد خیره شد وقتی دست به سینه شد و با نهایت بی انصافی گفت.
-حالا که ۴ نفر شدیم ۴ تا ده هزارتا میخواییم.-چی؟ این بی انصافیه! تو داری قرارمون رو بهم میزنی.
توی یک ثانیه یقه ی لباسش توی مشت های زمخت و بزرگ مرد گرفتار شد و وقتی به سمت بالا کشیده شد تمام وزنش به راحتی با یک دست مرد بالا رفت و مجبور شد روی نوک پاهاش بایسته.
KAMU SEDANG MEMBACA
SPIDERMAN🕷| KV
Fiksi Penggemar🕷اسم: مردعنکبوتی (کامل شده) 🕷ژانر: عاشقانه/هیجانی/کمی طنز/اسمات🔞 🕷کاپل: کوکوی 🕷کاپل فرعی: ندارد 🕷نویسنده: mj_storiess (برای دیدن تیزر، اطلاعیه اپ و اسپویل، میتونید به چنل تلگرامی من جوین بدین: ایدی: @mj_storiess) ⚠️خلاصه: همه چیز از وقتی شروع...