پارت ۱۹:
ماموریت جاسوسیدر اتاق رو خیلی با شدت و عصبانیت باز کرد و محکم بهم کوبیدش. پسر کوچیکتر هیچوقت جونگکوک رو انقدر عصبانی ندیده بود. جونگکوک بلافاصله بعد از وارد شدن بدون هیچ توجهی ماسک سوخته و کثیفش رو گوشه ای پرتاب کرد و به زحمت کرواتش رو شل کرد.
-فاک بهش... فاک به همه چی...با عصبانیت فریاد کشید و لباس چسبون و قرمز ابی رو کنار ماسکش پرتاب کرد. تهیونگ به معنای واقعی لال شده بود. نمیدونست باید چی بگه...
چه کاری میتونست جونگکوک رو اروم کنه؟
اصلا باید تلاشی میکرد؟
یا فقط منتظر میموند تا پسر خودش رو به نحوی اروم کنه.
-فکر کرده میخواد منو نابود کنه؟ اینا همش زیر سر اون مرتیکس...-کی؟ جونگکوک کی رو میگی؟
تهیونگ با گیجی پرسید و جونگکوک با کلافگی خودش رو روی تخت کوچیک رها کرد و به موهاش چنگ زد:
-اولین بار که همو دیدیم یادته؟ وقتی توی یه ساختمون اومدی و خرابکاری کردی؟تهیونگ تنها سر تکون داد و جونگکوک ادامه داد:
-اون مرتیکه داره برام نقشه میریزه. نمیدونم کی عه یا باهام چیکار داره و چرا اینکار هارو میکنه اما شدیدا عین یه چوب توی کونم داره روی اعصابم راه میره.تهیونگ سمت پسر رفت و جلوی پاهاش دو زانو نشست:
-هی... اروم باش... میدونم وضعیت سختیه...تهیونگ واقعا نمیدونست باید چی بگه!
هیچوقت نمیدونست یه روزی ممکنه جلوی قهرمان کل نیویورک بشینه و لازم باشه برای چیزی دلداریش بده.اون بیشتر از پنج ساله داره تنها زندگی میکنه و حتی زمانی که کره بود جیمین اون کسی بود که مدام بهش دلداری میداد.
البته یکی از رضایت هایی که داشت این بود که جونگکوک رو راضی کرد بجای پنت هاوس بزرگ خودش به سوئیت کوچیک تهیونگ بیان.
-حموم کجاست تهیونگ؟ باید فکرامو ازاد کنم...جونگکوک زیرلب پرسید و پسر خیلی سریع روی پاهاش بلند شد و سمت در کوچیک کنار اتاق رفت:
-اینجا!جونگکوک تنها سری تکون داد، با کلافگی و نهایت جذابیتش کرواتش رو باز کرد و بعد مشغول برهنه کردن بالا تنش شد. تهیونگ دستی پشت گردنش کشید و خیلی سریع از جلوی در حموم کنار رفت.
جونگکوک بعد از باز کردن دوش و سرک کشیدن داخل حموم، رو به پسر کوچیکتر گفت:
-شاید بهتر باشه از اینجا اساس کشی کنی.کاملا بی ربط به تمام مسائلی که پیش اومده بود به پسر کوچیک پیشنهاد داد و دکمه های سر استینش رو باز کرد و پیرهنش رو از تنش بیرون کشید.
-ام... چی؟جونگکوک هنوزم اخم داشت. تهیونگ فهمید وقتی دوست پسرش عصبانی باشه شدیدا جذاب و خشن میشه.
-اینجا توی زمستون خیلی سرد تر هم میشه چند ماه دیگه برف میاد.
YOU ARE READING
SPIDERMAN🕷| KV
Fanfiction🕷اسم: مردعنکبوتی (کامل شده) 🕷ژانر: عاشقانه/هیجانی/کمی طنز/اسمات🔞 🕷کاپل: کوکوی 🕷کاپل فرعی: ندارد 🕷نویسنده: mj_storiess (برای دیدن تیزر، اطلاعیه اپ و اسپویل، میتونید به چنل تلگرامی من جوین بدین: ایدی: @mj_storiess) ⚠️خلاصه: همه چیز از وقتی شروع...