مرد روی تخت انداختش و اونم تکون نخورد خیره بهش نگاه کرد و لبخندی زد به خودش قول داده بود بهش دل نبنده ولی مگ کنترل اون تیکه گوشت دست خودش بود؟
پس فردا قرار بود با باندش بهش حمله کنه و اون پسر فک میکنه اون جزو معمولی ترین قشر مردمهمرد مقابل دستش رو زیر پیرهنش برد و روی سینه اش کشید
به سرعت لباشونو رو بهم رسوند و با عطش مشغول بوسیدنش شد
هومی کشیده ای موقع مزه کردن لب هاش گفت و شستش رو روی نوک سینه پسر به شکل دورانی کشید
_وقتی این شلوارای جذبت رو میپوشی باید فکر طاقت منم باشیتهیونگ نفسشو بیرون داد و عاهی از سر لذت کشید
-میخوام برات جذاب باشم و اینجوری ک میبینم خیلی تشنه منی جناب پارک نه؟ هوم
صورتشو گرفت و لباشو به لبای اون رسوند و عمیق بوسیدش نمیخواس به هیچی فکر کنه نمیخواس روزای آخرشونو به خودش کوفت کنه میخواس تمام عشق مرد و داشته باشهجیمین با لبخندی بوسیدش و دستاش رو دور کمرش حلقه کرد اون روی سینه اش بود و چتری های بلندش آویزون شده بودن
_همیشه تشنه تم!
صورتش رو نوازش کرد و عمیق و عاشقانه بوسیدش
_عشق من...نمیشه از لبات سیر شم
-عاح سیر نشو...هزاران بار ببوسم...منم تشنه توام
لبشو به رگ گردنش چسبوند و همینطور خط فکش...حقیقتا اون مرد خیلی جذاب بود خیلی زیبا عشق میورزید و ته رو تشنه توجه خودش میکرد
-اوممممجیم سیلی آرومی از روی شلوار به باسن پسر زد و خندید
_دلبری کردن کار و برات سخت میکنه...دکمه هام بیبی...همینجوری که لبات رو میبوسم زحمتشو بکشته با تخسی لباشو غنچه کرد
-من برات دلبری نکنم کی بکنه؟ میدونی کلی دختر دنبال یه پسرن ک باباش شرکت داره؟ اگ برات دلبری نکنم ازم میدزدنت اونوخ غصه میخورم
همونطور ک میگف دکمه هاشم باز کرد
اون مرد به دروغ گفته بود پدرش شرکت داره و ته ام واقعیت و میدونست و هربار آتیش میگرفت
روی بدنش خم شد و رو قلبش و بوسید و بوسه های پروانه ایشو روی سینه و شکم جذابش خالی کردجیم تشنه تر از همیشه دکمه شلوارش رو باز کرد و آروم اون رو پایین کشید
دستاش رو روی باسنش کشید و فشارش داد عمیق میبوسیدش و با لب هاش بازی میکرد-هووووم
ته از لباش جدا شد و با ناز روی شکمش نشست موهاشو عقب داد و بهش نگاه کردجیم مبهوت اون دستاش رو روی رون پاهاش کشید و به چشمای خمارش نگاه کرد
_دیوونه کننده ایپدر ته بهش گفته بود فقط کمی نزدیکش شه و حالا اون لخت روی مرد نشسته بود
همونطور ک نشسته بود دکمه و شلوار مرد و باز کرد و دستشو به دیکش رسوند و بهش هندجاب داد عاشق عاهای مردونه اون بودجیم آه کشید و به تاج تخت تکیه داد
گذاشت اون پسر با حرکاتش به جنون برسونتشته نیشخندی زد و پشتش و به مرد کرد و بوتشو بالا گرفت
دیک مرد و لیسی زد و بوسه ای زیرش گذاشتمرد دستاش رو روی باسنش گذاشت و از هم فاصله اش داد زبونش رو روی سوراخش کشید و مکیدش
-عاح فاک...جیم...اوممم
دیک اونو تو دهنش برد و به سرش لیس زد زبون مرد داشت دیوونش میکرد
-فاک...جیم بیشتر...لطفا...وایجیم ک میخواست ناله های اونو بیشتر بشنوه انگشتش رو کنار زبونش اضافه کرد و با انگشت سوراخش رو باز میکرد و زبونش رو توی اون فرو میکرد
سیلی ای به یکی از لپ باسنش زد و انگشت هاش رو هم تکون داد و باهاش داخلش ضربه میزدناله هاش و نفسای لرزونشو رو پایین تنه مرد خالی کرد
-عاج جیم...اومممم
طاقتش داشت تموم میشد میدونس اگ یکم دیگ واسه مرد ساک بزنه کام میشه ولی نمیخواس تو دهنش کام شه
بلند شد و خودشو برعکس کرد حتی با دیدن لب و دور دهن خیس مردم میتونس بیاد
اروم دیک اونو وارد خودش کرد و از درد به دست اون چنگ انداخت و نفسای عمیق میکشیدجیم لب های نیمه بازش رو بوسید و کمرش رو حرکت داد آروم به فاکش میداد
_شت...عاححح توت خیلی داغه پسر
بدن اون به بالا پرت میشد و ناله هاش به خاطر ضربه قطع میشددستاشون به هم گره خورده بود چون ته ممکن بود بیفته موهاش مدام به هوا میرفت و بدنش عرق کرده بود
بعد چن ضربه روی شکم خودش و اون خالی شد و کام اونم تو خودش حس کرد چشماش داشت بسته میشد حس میکرد بوتش باد کرده انقد ک به ماهیچه های مرد خوردهجیم با عشق روی موهاش رو بوسید و عطرش رو بو کشید
_لاو یو بیبی...همینجوری بمون و بخواب ازم دور شی دلم تنگ میشه
YOU ARE READING
𝕷𝖚𝖉𝖚𝖘
Fanfictionجیمین هیچ وقت فکرشو نمیکرد کسی ک شب و صبح میبوسیدش و میپرستیدش نقشه قتلشو بکشه و بخواد از عشقشون سواستفاده بکنه.... -بگو چی کارکنم؟ شلاق رو دور گردن اون انداخت و جلو کشیدش -چی میتونه تلافی ضربه ای که بهم زدی باشه ته؟ -هرچی ک دوس داری جیم... فلیکس با...