برفی part 11

2.8K 239 22
                                    

جونگکوک

امروز سر کلاس عملی کلی پسر سان شاین یا همون استاد جیهوپ تشویقم کرد.

به خاطر اینکه از بچگی ورزش رزمی میکردم و آمادگی جسمانی خوبی داشتم .

بشدت هوس شیرموز کردم
برم یکی بخرم وگرنه بچم سیاه میشه ...

سوار آسانسور شدم ،دو نفر از اعضای پک هم سوار شدند.

تو فکر بودم چندتا شیرموز بخرم ،همزمان به پچ پچ های دو تا بتا گوش،میدادم.

بتا اول: قراره یه مسابقه برگذار بشه و خود آلفا هم توش شرکت میکنه.

بتا دوم: جدیییی میگی؟!! اما آلفا تا الان سابقه نداشته
شرکت کنه؟! کسی نیست حریفش بشه!!

بتا اول: اینطور که فهمیدم رقابت بین آلفا های پک هاست ،خیلی وقت بود همچین هیجانی نداشتیم!!

بتا دوم: آره به نظرم قراره خیلی خوش بگذره...

چه جالب ،یعنی الان تمام آلفا های خفن پک ها می خوان باهم مبارزه کنند ...

وای الهه ماه مرسی که به من فرصت این دادی وارد این پک بشم و همچین صحنه های سکسی ببینم...

ولی بیشتر از همه کنجکاو بودم آلفا کیم وی ببینم ،اخه لعنتی اون الگوی من...

تو همین افکار بودم که دیدم ۱۰ دقیقه است تو آسانسور دارم بالا و پایین میشم.
چرا من میرم تو فکر کلا از این دنیا خارج میشم!

پیاده شدم طبقه مورد نظر
پیش به سوی شیر موز های جون جونیم

با دو داشتم میرفتم یهو پام گیر کرد تو پام
خاک تو سر دست و پا چلفتیم کنه

چشمام بسته بودم شاهد این رسوایی بزرگ نباشم
۲ثانیه مونده بود با سرامیک های زمین یکی بشم
ولی نشدم!!

چشام باز کردم دیدم دستی دور کمرم حلقه شده
چقدر این دست جذاب آشناست...

برگشتم دیدم بله مسدر جذاب کیم تهیونگ در حالی که یه دستش موبایل داره صحبت میکنه و با یه دستش منو بغل کرده رفت پیش پیشخوان وایساد‌.

به کسی که پشت گوشی بود گفت یه لحظه صبر کنه و رو به من گفت:چی میخوری؟!

منکه هنوز هنگ بودم از رفتار این پسره گفتم شیرموز

رو به مرد صندقدار که یکی از کارمند های پک بود گفت: ۳ تا شیرموز با ۱ قهوه اسپرسو بیار ،از،این کیک ها هم بذار.

مرد هم که مثل من تو شوک بود البته نمیدونم چرا تا کف پاش خم شد و سریع رفت بیار.

تازه به خودم اومدم ،تقلا کردم بذارم زمین هم محکم تر گرفتم .

حس کیسه برنج بهم دست داده بود،اخه چرا این اینطور میکنه البته دمش گرم ۳ تا شیرموز سفارش داد.

Everlasting Love•°vkook•°Where stories live. Discover now