جونگکوک
به سمت جیمین و بقیه رفتیم که هنوز فکشون به زمین چسبیده بود
تهیونگ: سردت که نیست امگای قشنگم
جونگکوک: نه این شنل زیادی زخیم فقط به سختی دارم راه میرم
تهیونگ: تحمل کن عزیزم دیگه اخر جشنبه دوستان رسیدیم
جونگکوک: ببند فکت جیمین راه بند آورده
جیمین: فک خودم صاحب اختیارشم
یونگی: تبریک میگم زوج جذاب
یونا: خب جونگکوک از همین الان یه نوبت عکس با گرگت می خوام
تهیونگ: پس من چی
یونا : فکر نکنم جرعت نزدیک شدن به گرگ تو داشته باشم برادر
همه زدن زیر خنده
نزدیک تهیونگ شدم با مالکیت گفتم:
خیلیم الفام جذاب و خوشگل گرگش البته که فقط خودم می تونم نزدیکش باشمجین:بابا یواش لونا کسی دنبال شوهرت نیس
خانم جئون: پدر سگ دلبری هاشم به خودم رفته
آقای جئون: عزیزم پدرش منما
همه زدن دوباره زیر خنده
جیهوپ : امیدوارم قدرت پک مون با حضور لونای زیبامون دو برابر بشه
تهیونگ : قطعا همینطوره شک نکن
نامجون: جینی گرسنت نیست عزیزم
جین: من نه ولی جینام کوچولو غذا می خواد
جونگکوک: خب بریم همگی یه چیزی بخوریم منم گشنمه
تهیونگ : خب من برای خودمون تو خونه غذا تهیه کردم بریم خونه ما
خانم جئون: آخ قربون داماد گلم بشم انقدر جنتلمن
جونگکوک:تا حالا یه بار قربون من نرفتی مامانااا
جیمین: داماد از بچه آدم عزیز تر جونکوکی
جونکگوک: خب حالا با اینکه اشتباه میکنی جیمینی ولی با ارفاق قبول میکنم
بالاخره رسیدیم به طبقه ۸
یونا: به به اشتهام با دیدن این غذا ها چند برابر شد
شوگا: به نظرم این همه سختی امروز ارزشش داشت
آقای جئون: دستت دردنکنه پسرم سنگ تموم گذاشتی
تهیونگ :
واقعا از همگی ممنونم امروز خیلی کمک کردید
براتون تو شادی ها جبران کنیم
ما بریم لباسمون عوض کنیم بیایمبا تهیونگ سمت پله ها رفتیم تا به اتاق بریم
جونگکوک: ته دیگه دید نداریم من نمی تونم این شنل تحمل کنم درش بیار یا بغلم کن
YOU ARE READING
Everlasting Love•°vkook•°
Fanfictionاولین فیکم حمایت کنید😉 جیمین: خرگوش احمق چرا انقدر غرغر میکنی باز کی تو پاچت گذاشته عین شتر رم کردی؟! جونگکوک: اولا جوجه زشت اونکه تو پاچش همه چی گیر میکنه تویی دوما اون اسب رم میکنه نه شتر !!.... ... .... امگا های قصه ی ما خاص اگر دوست نداری امگا...