جونگکوک
آلارم گوشیم سر ساعت ۶:۳۰ به صدا در اومد
به سختی بیدار شدم از بین بازو های قوی تهیونگ
دستم به گوشی رسوندمآلارم خاموش کردم
تهیونگ پاشو عزیزم باید آماده بشیم
تهیونگ تو که خوابت از منم بدتر
تهیونگ نمی تونم تکون بخورم
حداقل منو ول کن برم آماده بشم.تهیونگ : نچ شما همینجا جات خوبه توله
سینم درد گرفت تهیونگ کله گندت بردار
تهیونگ: سرم برداشتم به چشمای نازش نگاه کردم
و گفتم: خودم خوبش میکنم
دوباره سرم گذاشتم رو سینش و ریز خندیدمتهیونگ بذار خلاص بشم برات دارم
خرس گندهحولم کنار رفته بود یه سینم افتاده بود بیرون
تهیونگم که کلا بند حولش باز شده بود
براش مهم نبود بی حیا
دستش گذاشت رو سینم و گفت:
بزرگ تر شده بیبی سینتسرش برداشت با ذوق اون یکی سینمم
از زیر حوله درآورد
عین دو شیء گرانبها بهشون خیره شدلپام از خجالت و خواستن قرمز شد
تهیونگ : آیگو توله قشنگم هنوز خجالت میکشه
منکه همه جات دیدم بیببعد شروع کرد ور رفتن با سینه ی من
تهیونگ نکن اه بااااید بببریم اه آماااده اههه بشیم.سرش آورد جلو نوک سینم به دهن گرفت که یهو در اتاق باز شد !!
سریع افتاد رو من که معلوم نشم
منم سرم تو سینش قایم کردم شاهد این رسوایی نباشم
جین : فکر کنم بدموقع اومدیم جیمینجیمین : اوه شعت یادمون رفت تهیونگم اینجاست
تهیونگ : دو تا تون خفه شید گمشید بیرون تا روی سگ من بالا نیومده
خندیدن و رفتند بیرون
واییییییییییی تهیونگ آبروم رفت
الان این جوجه احمق به همه میگهمن نمیدونم چرا این دوتا در بلد نیستند بزنند
سرشون مثل گاو میندازن میان توتهیونگ: بیبی منو نگاه کن، ما الان جفتیم عزیزم
این یه چیز عادیهبعد یه بوسه رو چشام زد بلند شد
با حسرت به سینه هام نگاه کردبرای اون دو تا مزاحم هم دارم
دست منم گرفت بلندم کرد
رفتم سمت مستر صورتم دوباره شستم
یک مسواک هم زدم اومدم بیرونسوتین ببندم یا نوار !؟
خب دوست ندارم بقیه بفهمند سینه دارمنوار میبندم و شروع کردم بستن نوار سفید
زیاد محکم نمی بستم
فقط تا حدی که سینه هام مشخص نباشه
YOU ARE READING
Everlasting Love•°vkook•°
Fanfictionاولین فیکم حمایت کنید😉 جیمین: خرگوش احمق چرا انقدر غرغر میکنی باز کی تو پاچت گذاشته عین شتر رم کردی؟! جونگکوک: اولا جوجه زشت اونکه تو پاچش همه چی گیر میکنه تویی دوما اون اسب رم میکنه نه شتر !!.... ... .... امگا های قصه ی ما خاص اگر دوست نداری امگا...