عشق ابدی part22

2.7K 188 15
                                    

جونگکوک

آلارم گوشیم سر ساعت ۶:۳۰ به صدا در اومد

به سختی بیدار شدم از بین بازو های قوی تهیونگ
دستم به گوشی رسوندم

آلارم خاموش کردم

تهیونگ پاشو عزیزم باید آماده بشیم

تهیونگ تو که خوابت از منم بدتر

تهیونگ نمی تونم تکون بخورم
حداقل منو ول کن برم آماده بشم.

تهیونگ : نچ شما همینجا جات خوبه توله

سینم درد گرفت تهیونگ کله گندت بردار

تهیونگ: سرم برداشتم به چشمای نازش نگاه کردم
و گفتم: خودم خوبش میکنم
دوباره سرم گذاشتم رو سینش و ریز خندیدم

تهیونگ بذار خلاص بشم برات دارم
خرس گنده

حولم کنار رفته بود یه سینم افتاده بود بیرون

تهیونگم که کلا بند حولش باز شده بود

براش مهم نبود بی حیا

دستش گذاشت رو سینم و گفت:
بزرگ تر شده بیبی سینت

سرش برداشت با ذوق اون یکی سینمم
از زیر حوله درآورد
عین دو شیء گرانبها بهشون خیره شد

لپام از خجالت و خواستن قرمز شد

تهیونگ : آیگو توله قشنگم هنوز خجالت میکشه
منکه همه جات دیدم بیب

بعد شروع کرد ور رفتن با سینه ی من
تهیونگ نکن اه بااااید بببریم اه آماااده اههه بشیم.

سرش آورد جلو نوک سینم به دهن گرفت که یهو در اتاق باز شد !!

سریع  افتاد رو من که معلوم نشم
منم سرم تو سینش قایم کردم شاهد این رسوایی نباشم
جین : فکر کنم بدموقع اومدیم جیمین

جیمین : اوه شعت یادمون رفت تهیونگم اینجاست

تهیونگ : دو تا تون خفه شید گمشید بیرون تا روی سگ من بالا نیومده

خندیدن و رفتند بیرون

واییییییییییی تهیونگ آبروم رفت
الان این جوجه احمق به همه میگه

من نمیدونم چرا این دوتا در بلد نیستند بزنند
سرشون مثل گاو میندازن میان تو

تهیونگ: بیبی منو نگاه کن، ما الان جفتیم عزیزم
این یه چیز عادیه

بعد یه بوسه رو چشام زد بلند شد
با حسرت به سینه هام نگاه کرد

برای اون دو تا مزاحم هم دارم

دست منم گرفت بلندم کرد

رفتم سمت مستر صورتم دوباره شستم
یک مسواک هم زدم اومدم بیرون

سوتین ببندم یا نوار !؟
خب دوست ندارم بقیه بفهمند سینه دارم

نوار میبندم و شروع کردم بستن نوار سفید
زیاد محکم نمی بستم
فقط تا حدی که سینه هام مشخص نباشه

Everlasting Love•°vkook•°Where stories live. Discover now