جونگکوک
غذامون که خوردیم رفتیم رو کاناپه های رو به رو تلویزیون نشستیم و بابا زد شبکه خبر
تهیونگ : باید به همه اعلام کنم جفتم پیدا کردم
اعضای پک خیلی وقته منتظر لوناشون بودند.فقط جونگکوک تو مراسم باید شیفت داشته باشیم و به شکل گرگ مون در بیام
بذار دوره هیتت تمام بشه بعد اعلام میکنمخیلی جلو بابام خجالت کشیدم در مورد هیتم گفت
سرم تو بازوی تهیونگ قایم کردمبابام خندید و گفت: نگاه توله خرگوشمون چه خجالتی شده مینهی (اسم مادر جونگکوک)
همه زدند زیر خنده من کلا محو بودم تو افق
قرار بود تا مراسم مامانم و بابام بمونند.
تهیونگ می خواست بره به کار هاش برسه اما من با این وضعیت نمی تونستم دوریش تحمل کنم با بغض گفتم:
تهیونگ میشه نری یا منم ببری بدون رایحه و وجود تو برام سخته درد هیت
تهیونگ: الهی قربونت بشم من بغض نکن زندگیم
دستش دورم انداخت و گونم بوسیدکنار گوشم گفت :
توله لباسای منو بپوش تا بیام ، کار مهمی پیش اومده
همونطور که نشسته تو بغلش بودم
زیر فکش بوسیدم که صدایی اومد.برگشتم دیدم مامانم داره از ما عکس میگیره و همراه بابام با ذوق به ما نگاه می کنند.
هیچی سوژه نشده بودم که شدم.جونگکوک: ماماااااان پاکش کن اومدم بلند شم که کمرم گرفت
لبم از درد به دندون گرفتم یه چشم غره به مامانم و بابام که با نیش باز بهم نگاه میکردند رفتم
تهیونگ: تو فقط همینجا بشین جونگکوک و با دستش کمرم ماساژ داد
تهیونگ: خب نظرتون چیه بعد از ظهر بریم کنار دریا شبم اونجا بمونیم؟
با ذوق برگشتم گفتم عالیه دلم برا دریا تنگ شده
پدر و مادرمم موافقت کردند.
تهیونگ : خب بلند شو جونگکوک بریم بالا
با مظلومیت بهش نگاه کردم واقعا بدجور درد میکرد پایین تنم نمی تونستم از جام تکون بخورم
براید استایل بغلم کرد دستم انداختم دور گردنش
رفتیم به سمت اتاقمونمنو گذاشت رو تخت لباسش در آورد
تهیونگ: توله لباست در بیار این بپوش
هودیم به کمک خودش در آوردم لباس تهیونگ که از هودی خودمم بلند تر بود پوشیدم
تهیونگ: آخه چرا انقدر کوچولویی توت فرنگی بعد محکم تو بغلش چلوندم و لبام بوسید.
منم از خدا خواسته همراهیش میکردم با شیطنت زبونش مکیدم که با ولع شروع کرد به خوردن زبونم و
رونم به دستش گرفت فشرددیدم کار داره به جای باریک میرسه الان دوباره تحریک میشم کونم از دست میدم
با دستم هلش دادم عقب گفتم : ته بسه عزیزم دیرت میشه
با لب و لوچه آویزون یه بوسه دیگه رو لبام گذاشت و رفت لباساش عوض کنهمن خودم پرت کردم رو متکا و سعی کردم بخوابم تا بعد از ظهر انرژی داشته باشم
_________________________________________
تهیونگ
دلم می خواستم پیش تولم بمونم
ولی خب خیلی کار دارملباسم با یک کت شلوار نوک مدادی
با پیرهن مشکی عوض کردم
رفتم از اتاق لباس بیرونخدا کیوت مچاله شده زیر پیراهنم خوابیده
بغلی خودم توله قشنگمبا چندتا از لباسام براش لونه درست کردم تا با خیال راحت بخوابه
به طور باورنکردنی احساس فوق العاده ای که داشتم رو چهره همیشه سردم ،گرمای عجیبی بخشیده بود
ادامه دارد ...
بچه ها ببخشید پارت کوتاه
خوابم گرفته بود وسط نوشتن این پارت
دستم خورده تموم نشده انتشار زدم😑پارت بعدی جبران میکنم
YOU ARE READING
Everlasting Love•°vkook•°
Hayran Kurguاولین فیکم حمایت کنید😉 جیمین: خرگوش احمق چرا انقدر غرغر میکنی باز کی تو پاچت گذاشته عین شتر رم کردی؟! جونگکوک: اولا جوجه زشت اونکه تو پاچش همه چی گیر میکنه تویی دوما اون اسب رم میکنه نه شتر !!.... ... .... امگا های قصه ی ما خاص اگر دوست نداری امگا...