کلبه 🔞Part 28

3.9K 175 14
                                    

جونگکوک

رفتم دستشویی بعد از شستن دست و صورتم
به سمت چادر رفتم.

زیپ چادر کشیدم تا لباس عوض کنم
نمیدونم این دخترا چطوری تحمل می کنند این سوتین واقعا احساس خفگی میکنم .

سوتین باز کردم
اخییییش این شد زندگی

یه تاپ مشکی حریر پوشیدم با یه شلوارک مشکی

وسایل مراقبت پوستیم هم زدم

یه نگاه به خودم تو آینه دستی که آورده بودم کردم
تهیونگ کش شدم

بذار یکم نرمش کنم بدنم از گرفتگی در بیاد

۵ دقیقه گذشته بود و حرکت اخرم داشتم انجام می‌دادم

زانو هام جمع کردم تو شکمم خم شدم به جلو دستام کشیدم

باید ۲ دقیقه همونطور میموندم

صدای باز شدن زیپ اومد
از اونجا که فکر میکردم تهیونگ و شیطنتم گل کرده بود بیشتر دستام کشیدم و باسنم دادم بالا

جیمین: یا الهه ماه باید برم چشمام با اسید بشورم

وقتی صدای جیمین شنیدم سریع پتو رو دور خودم پیچیدم

جونگکوک: میکشمت جیمین تو بلد نیستی اعلام حضور کنی شاید یکی لخت بود ،شاید تو عملیات بودیم شاید تهیونگ...

جیمین: خفه بابا بذار رو بهشتی که دیدم تمرکز کنم ،تهیونگ بود که الان داشتی به فاک میرفتی مای فرند ،حالا از این لباس ها و کاندوم داری به من بدی امشب می خوام یکم یونگی اذیت کنم.!

جونگکوک: فقط یبار دیگه سرت مثل گوساله بندازی بیای تو میدونم باتو ، آبی یا لیمویی می خوای؟!

جیمین: لیمویی

جونگکوک: بیا فقط برو الان تهیونگ میاد

جیمین: مرسی مای فرند عزیزم خوب کون بده
و پا گذاشتم فرار

جونگکوک: جیمیییین اگر کونت سالم موند امشب خودم پارش میکنم

چرا تهیونگ نمیاد !!
یه روبدوشامبر سفید پوشیدم از چادر بیرون اومدم

همه داخل چادر هاشون بودند عجیب
پس چرا تهیونگ نیست داشتم سمت آتیش خاموش شده میرفتم که بوی الفام از پشت سرم حس کردم

اومدم برگردم که دستاش گذاشت رو چشمام همونطور محکم نگه داشت

باخنده گفتم چیکار میکنی ته

تهیونگ: هیسسسس فقط هر جا هدایت میکنم بیا عسلم

بعد از ۵ دقیقه وایساد و گفت چشمام بازکنم

باورم نمیشه یه کلبه ساحلی که با ریسه و چراغ
تزئین شده بود دو تا درخت کاج تزئین شده کنارش بود
یک آبنمای زیبا که با چوب و سنگ مرمر درست شده بود جلوی کلبه واقعا زیبا بود

Everlasting Love•°vkook•°Where stories live. Discover now