Everlasting Love•°vkook•°

اعتراف part 15

تهیونگ

خودمو معرفی کردم ، برگشتم سمتی که اول تا آخر مبارزه داشتم نگاه میکردم ، جایی که امگا کوچولوم نشسته بود و زیبایی بی همتاش همه جا رو روشن کرده بود .

دیدم با شوک داره به من نگاه میکنه ،اصلا یادم نبود جونگکوک نمیدونه من کیم وی هستم .
بهش یه چشمک زدم که بدونه چیزی عوض نشده‌.

یهو بلند شد و از بین جمعیت رفت.
چمنم رفتم پیش نامجون گفتم ۳۰ دقیقه دیگه هماهنگ بشه برای مبارزه بعدی و دنبال خرگوش کوچولوم رفتم.

داشتم دنبالش میگشتم میدونستم همین اطراف رایحه خوشبوش همه جا رو گرفته بود .

کنار رودخانه دیدمش که داره با خودش غر غر میکنه...

آروم رفتم تا متوجه بشم چی میگه وقتی حرف آخرش شنیدم گفتم:
نمی خواد چیزی رو ثابت کنی خرگوشک من خودم میدونستم اطلاع نداشتی

از صدای من به این نزدیکی جا خورد نزدیک بود بیافته تو رودخانه که گرفتمش و تو بغلم پرتش کردم.

آخيش چقدر دلم براش تنگ شده بود ، انرژی گرفتم.

صورتش آوردم بالا گفتم:

مراقب باش خرگوش کوچولو ، چیشده چشمات آماده باریدن ؟!

جونگکوک: ببخشید آلفا کیم وی این مدت خیلی اذیتت کردم من فقط چون احساس راحتی داشتم پیش شما اینطور بی نزاکت رفتار کردم .لطفا منو ببخشید.

بعد زد زیر گریه...

تهیونگ: گریه نکن خرگوشم
من اگر می خواستم تو هم مثل بقیه با من رفتار کنی که بهت میگفتم واقعا کی هستم .
تو برای من خاصی
از همون روز اول که دیدمت تو مدرسه
یه تیکه از یخ های قلبم شکستی
و چشمای عسلیت تو قلب من جا گذاشتی.

برای همین که تو تنها کسی هستی
که واقعی ترین روی من شناختی ...
القاب که خیلی زیاد
تو الان همسفره دل بی قرار منی...
امگا کوچولوی منی ...

من آلفای حقیقی هستم
قبل از اینکه تو واقعیت ببینمت
الهه ماه نشونه هایی از تو به من داده بود.
فکر میکنم دیگه می تونی رایحه منو حس کنی!؟

جونگکوک: بوی خاک نمناک و اسطوخودوس میدی وقتی عصبانی بوی خون و در حالت عادی چوب خیس

فقط امگای من می تونه بوی خاک نمناک و گل اسطوخودوسم رو حس کنه...
_________________________________________

جونگکوک

اصلا نمی تونستم باور کنم که جفت آلفا کیم وی منم برای همین ندیده انقدر روش تعصب داشتم!!!

هرچند با خواب های مثبت ۱۸ اخیر میشه فهمید درست میگه!!!
از مامانم شنیده بودم وقتی دو نفر باهم جفت هستند اگر هر دو حقیقی باشند می تونند جفت خودشون تو خواب ببینند.