Part 16

103 20 17
                                    

صبح هانا مثل همیشه از همه زودتر بیدار شد و بعد از اینکه دوش گرفت، یه شورتک لی و پیراهن سفید و بوت مشکی برای پوشیدن انتخاب کرد و بعد از خشک کردن موهاش سمت در رفت.

به محض خارج شدن، پاش خورد به بطری آبی که بک دیشب اونجا گذاشته بود:

+ آاااا... دیشب خوابم برد...

خم شد و بطری رو برداشت و به چشماش نزدیکش کرد:

+ حتی به خودش زحمت نداده بیاره تو اتاق...

«ممنون»

لبخند زد، به هر حال بک براش آب آورده بود و این برای خیلی با معنی و ارزش بود...

چراغ های سالن غذاخوری خاموش بود و این یعنی پسرا هنوز خواب بودن:

+ تنبلا...

آستیناشو بالا زد و با یه لبخند شیطانی ای که توش "الان حساب همشونو میرسم" موج میزد به سمت اولین در اتاق که مال سوهو و کای بود راه افتاد...

درو با شدت باز کرد و چراغ رو روشن کرد:

+ ساعت شیشههه... بلند شین...

درحالیکه با صدای بلند صداشون میکرد، پتو رو از روی جفتشون کنار کشید.

اما انگار نه انگار فقط سوهو یکم تکون خورد و بعد از چند تا ناله دوباره خوابید.

هانا با تعجب نگاهشون کرد:

+ نگاه کن...

آروم گفت و بعد صداشو بلند کرد:

+ بیداااااار شین...

و بعد چشماشو ریز کرد و روبروی تخت سوهو چند قدم عقب رفت:

+ یک... دو...

خودشو انداخت روی سوهو:

+ سهههه

_ یاااااااا...

+ هیوووونگ... پاشو... برای بیدار کردن بقیه بهت نیاز دارم.

از پشت روی سوهو دراز کشیده بود و کنار گوشش داد میکشید.

_ هانایا... درسته که هیونگتم خب؟ اما نباید اینجوری روم بخوابی...

کای با شنیدن حرف سوهو سریع از جاش پرید و چشماشو باز کرد هانا روی سوهو بود و از پشت بهش چسبیده بود...

+ هیونگ... دوست دارم از نزدیک گرماتو حس کنم... چطورمیتونی مخالفت کنی؟

_ یا یا یاااا...

کای با داد اینو گفت و خودشو از تختش پرت کرد بیرون و بازوهای هانا رو گرفت و اونو از سوهو جدا کرد:

_ جور دیگه ای نمیتونستی بیدارش کنی؟

هانا لبخندی زد و در حالی که موهای کای رو مرتب میکرد:

+ میبینی که با یه تیر دو نشون زدم... اگه جور دیگه ای بیدارش میکردم فقط خودش بیدار میشد اونم شاید، ولی اینجوری...

She got me going crazy Vol. 2Where stories live. Discover now