☘️𝙋𝙖𝙧𝙩 01☘️ازت خوشم نمیاد☘️

1.7K 158 353
                                    

♡ ﷽ ♡

.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

.

_آهای! شما دوتا اونجا چه غلطی میکنین؟!

جیمین با صدای بلند مرد از جا پرید و لبخند هیجان زده‌ای نثار تهیونگ کرد که خنده‌ی شیطون و در نتیجه هشدار پرهیجان پسر نصیبش شد:

_بدو!

دو پسرِ کله رنگی با تمام قدرت پا به فرار گذاشتن و نگهبانِ تپلِ هایپرمارکت به دنبالشون میدوید! اما پسرها فارغ از هر ترس و استرسی بلند بلند میخندیدند و گاهی به پشت سر هم نگاهی مینداختن! به پارک کوچکی رسیدن و پشت درخت ها پنهان شدند..هردو به نفس نفس افتاده بودن و برای بلعیدن ذره‌ای هوا تقلا میکردن..

پسر بزرگتر با فهمیدن اینکه اون نگهبان کچل و بانمک گمشون کرده؛ آهی از سر آسودگی کشید و خودش رو روی چمن ها رها کرد..
تهیونگ هم به تقلید از هیونگش روی زمین افتاد و حالا اون ها فقط به دوتا ستاره دریاییِ پهن شده روی زمین شباهت داشتن!

هنوز نفس نفس میزدن و وسط هاش ناگهان به خنده می افتادن! بی شک فقط خودشون میتونستن این احوالات دیوانه وارشون رو درک کنن!

_خدایا این..عالی بود! وای..آدرنـ..آدرنالین خونم واسه خودش پارتی گرفته!

تهیونگ هم خندید و حین نفس زدن جواب داد:

_فکر میکنی..وقتی مغازه دار بره سمتِ..
قفسه‌ی کاپ کیک ها و..ببینه یکی روی همشون رو با رژ لب قرمز بوسیده؛ چه واکنشی نشون میده؟!

جیمین خندید و نفس بلندی کشید:

_یا وقتی ببینه که تو تمام نوار بهداشتی هارو جوری چیدی که حرف اول اسمت با رنگ صورتی میون اونهمه بسته‌ی آبی درست شده؟!

پسرک مو بلوند با خنده نیمخیز شد و نگاهش به اون سمت خیابون افتاد..

_هی چیم؟ نظرت درمورد یه ساندویچ کثیف کنار جاده چیه؟!

جیمینِ مو صورتی با ذوق تو جاش نشست و گفت:

_فکر کن یه درصد من به ساندویچ کثیف "نه" بگم!

و اینگونه بود که دوتا پسرِ کله رنگی مثل آواره ها روی جدول نشسته بودن و با دایورت کردن تشریفات و آداب غذا خوردن به کتف راستشون؛ از ساندویچ کثیفشون لذت میبردن! پسر مو صورتی همونطور که غذا تو دهانش بود؛ به حرف اومد:

𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now