☘️𝙋𝙖𝙧𝙩 02☘️والیبال با کاپیتان جئون☘️

662 123 163
                                    

♡ ﷽ ♡

.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

.

به محض رسیدن به جنگلی بکر و سرسبز، اعضا پرانرژی پیاده شدن و مدتی رو صرف کش و قوس دادن به بدن هاشون کردن..
نامجون نگاهی به اطراف انداخت و گفت:

_خب بهتره هرچه سریعتر چادرها رو راه بندازیم و وسایل رو بچینیم تا بعدش بتونیم با خیال راحت اطراف رو بگردیم..

اعضا موافقت کردن و برای برداشتن چادرها به سمت صندوق رفتن و جین با برداشتن یه چادر گفت:

_از اونجایی که فقط سه تا چادر مسافرتی داریم؛ دوتا چادر دو نفری و یه چادر سه نفری میشه!

جیمین مثل کوالا به تهیونگ چسبید و گفت:

_من رو از سولمیتم جدا نکنید!

یونگی با حالت عجیبی جلو رفت و بدون هیچ حرفی لپ جیمین رو کشید که مجددا باعث وحشت پسر کوچکتر شد! یونگی هم با دیدن پنیک کردن پسرک، چیزی نگفت و بدون هیچ واکنشی سرجای خودش برگشت..
هوسوک گلوش رو صاف کرد و گفت:

_مشکلی نیست! من و یونگی و جونگکوک سه نفری میخوابیم..کوک موافقی؟

جونگکوک شونه‌ای بالا انداخت:

_فرقی نداره..

تهیونگ نگاه بی تفاوتی به پسر انداخت و در ثانیه مودش عوض شد و با چهره‌ای بشاش به جیمین گفت:

_بیا بریم چادرمون رو راه بندازیم چیمی!

و اینطوری بود که گروه ها مشغول راه اندازی چادرهاشون شدن و اولین همکاری هفت نفره‌شون رو آغاز کردن..
جیمین و تهیونگ بخاطر اینکه بعضی شب ها رو کنار هم تو پارک میخوابیدن؛ پس به چادر زدن تسلط بیشتری داشتن و زودتر از بقیه کارشون تموم شد..

جیمین به داخل چادر رفت تا وسایل رو بچینه و تهیونگ هم دوربین عکاسیش رو از داخل ساکش برداشت و نگاهی به اطراف انداخت..
امکان نداشت تهیونگ جایی بره و دوربین عزیزش، که بعد از جیمین هیونگِ محبوبشه رو با خودش نبره!

لنز دوربین رو تنظیم کرد و از هر موقعیتی که فکرش رو بکنید عکس گرفت..از درخت های سر به فلک کشیده..از گل های ریز میون علف ها..از تیکه سنگ های رنگی که گوشه کنارها پیدا میشد..

𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈWhere stories live. Discover now