♡ ﷽ ♡
.
.
شب شده بود و ستاره ها به خوبی پهنهی آسمانِ تابستانِ روستا رو فرا گرفته بودن..ماه کاملی در میان ابرهای کم رو و خجالتی رخ نمایان میکرد و در انتظار خورشیدش در اون سرِ زمین بود..
مهمان هایی که روی صندلی های چوبی نشسته بودن؛ تمام اهالی روستا محسوب میشدن..هوا معتدل و تابستانی به نظر می رسید و ازدواج در هوای آزاد و تمیز دهکده..واقعا برای دو پسر و خانواده هاشون رویایی جلوه میکرد..
هر پنج نفر از اعضا دوستانه دور یک میز نشسته بودن..میا، همسرش سوکجین رو در کنار دوستانش آزاد گذاشت و خودش کنار خانوادهی تهیونگ نشست..
هوسوک طبق معمول پرحرفی میکرد و نامجون با خیال آسوده تری از جشن لذت میبرد..چون دیگه مسئولیت سنگینی مثل ساقدوش بودن، بر عهده نداشت!
و جیمین..پسر مو بلوند به سختی می تونست نگاهش رو از جانگ یونگی با موهای پرکلاغی شده بگیره! به حدی این رنگ بهش میومد و جذابیتش رو دو چندان میکرد که خودِ جیمین در اولین دیدارِ موهای مشکیِ پسر؛ تا پنج دقیقه محو تماشاش بود!
_عمو میسه یه سَلبَت بهم بدی؟!
یونگی به سمت دخترکی که به زور تا رونش می رسید و با چشم های درشت و معصومش نگاهش میکرد؛ برگشت و لبخند محوی روی لب هاش شکل گرفت:
_مگه شیرینی ها هم شربت میخورن؟!
جیمین لبخند زیبایی به حرف پسر زد که دخترک با گیجی گفت:
_نه من سیلینی نیستم من یویوئم!
اینبار خندهی جیمین بلندتر شد و خودش رو کمی جلو کشید:
_باباهات کجا رفتن دختر شیطون؟
یورونگ با نگاه مظلومی جواب داد:
_بابایی ها دُم سُدن! سَلبَت نمیدی؟!
این دختربچه دومین نفری بود که جانگ یونگی دلش می خواست گازش بگیره! پس فوری یه لیوان شربت برای دخترک ریخت و به دستش داد..کمی منتظر موند و بعد از اینکه دختر شربتش رو خورد؛ دو طرف کمر کوچولوش رو گرفت و اون رو روی پاهاش نشوند:
VOUS LISEZ
𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Fanfiction☘️𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑳𝒐𝒔𝒕 𝑰𝒏 𝑻𝒉𝒆 𝑱𝒖𝒏𝒈𝒍𝒆 ☘️𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑻𝒂𝒆𝑲𝒐𝒐𝑲/𝑲𝒐𝒐𝑲𝑻𝒂𝒆 𝒀𝒊𝒁𝒉𝒂𝒏/𝒀𝒐𝒐𝒏𝑴𝒊𝒏 ☘️𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆/𝑪𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚/𝑫𝒂𝒊𝒍𝒚 𝑳𝒊𝒇𝒆 ☘️𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : °•𝔂𝓪𝓭𝓮𝓰𝓪𝓻•° ☘️ گمشده در جنگل☘️ ☘️خلا...