♡ ﷽ ♡
.
.
پرتو های طلایی خورشید زمین رو نورافشانی میکرد و پنج پسر از بدو شروع نفس های آفتاب، در حال گشتن به دنبال گمشده هایی بودن که جنگل ازشون دزدیده بود!
بیشتر از یک ساعت هرجایی که به فکرشون می رسید رو بررسی میکردن اما واقعا نمیتونستن دورتر از این بشن..
پس با ناامیدی و شونههایی خمیده دور هم جمع شدن و نامجون اون سکوت شوم رو شکست:
_فایده نداره..از ما پنج نفر کاری برنمیاد..
باید بریم و با کمک برگردیم..جیمین فوری جبهه گرفت:
_نه! ما میتونیم پیداشون کنیم فقط باید بیشتر بگردیم..تهیونگ همینجاست مطمئنم!
هوسوک با همدردی گفت:
_حق با نامجونه جیمین..پلیس ها و اعضای گشت بهتر از پس اینجا برمیان..جنگل بان ها اینجارو میشناسن و میتونن پیداشون کنن..
پسر مو صورتی بغض کرده لب هاش رو برچید:
_ولی..ولی من نمیتونم تهیونگ رو اینجا ول کنم..
یونگی بدون جلب توجه، به نرمی دست سفید و تپل جیمین رو میون دستش گرفت و آهسته گفت:
_جونگکوک باهاشه..نگران نباش..
جین با صدای گرفتهای که حاصل از گریهی طولانی مدتش بود؛ به حرف اومد:
_جمع کنید بریم..
و خودش جلوتر از همه به سمت ون به راه افتاد..
.
.
~•♡•~
.
.
تو جاش کش و قوسی رفت و با لذت از تابش پرتو آفتاب به صورتش چشم هاش رو باز کرد..اونا هنوز تو جنگل بودن و البته گرسنه! از دیروز تا الان چیزی نخوردن و هردوشون ضعف داشتن..
پسر مو بلوند نگاهش رو به جونگکوکی داد که در حال کندن ریشهی درختی با چاقو بود..
چشم های سرخ و گود افتادهاش خبر از
بی خوابیِ دیشبش میداد پس بی مقدمه پرسید:
ŞİMDİ OKUDUĞUN
𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ
Hayran Kurgu☘️𝑵𝒂𝒎𝒆 : 𝑳𝒐𝒔𝒕 𝑰𝒏 𝑻𝒉𝒆 𝑱𝒖𝒏𝒈𝒍𝒆 ☘️𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆 : 𝑻𝒂𝒆𝑲𝒐𝒐𝑲/𝑲𝒐𝒐𝑲𝑻𝒂𝒆 𝒀𝒊𝒁𝒉𝒂𝒏/𝒀𝒐𝒐𝒏𝑴𝒊𝒏 ☘️𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆 : 𝑨𝒅𝒗𝒆𝒏𝒕𝒖𝒓𝒆/𝑪𝒐𝒎𝒆𝒅𝒚/𝑫𝒂𝒊𝒍𝒚 𝑳𝒊𝒇𝒆 ☘️𝑾𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓 : °•𝔂𝓪𝓭𝓮𝓰𝓪𝓻•° ☘️ گمشده در جنگل☘️ ☘️خلا...