☘️𝙋𝙖𝙧𝙩 29☘️میخوای نینی رو بکشی؟☘️

488 77 86
                                    

♡ ﷽ ♡

.

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

.

_آخه عزیزم دوربین بچه رو چرا گرفتی؟

مرد در حالی که با دقت به دوربین نگاه میکرد؛ به سمت تخت رفت و روش نشست..

_نترس..بهش پس میدم..

زن با آرامش کنار همسرش نشست:

_پس از اول چرا گرفتی؟

مرد دوربین رو روشن کرد و جواب داد:

_‌تنها راهی که میتونم باهاش احساسات تهیونگ رو بشناسم؛ همین دوربینه! اون همیشه فقط چیزهایی که خیلی دوسشون داره نگه میداره و بقیه رو بعد از یه مدت پاک میکنه..

و فایل های متفاوت رو از نظر گذروند و وارد فایل "شازده کوچولوی کله سیاه" شد..
با دیدن عکس هایی که مشخص بود به طور ناگهانی و بدون اطلاع پسر مو مشکی گرفته شده؛ زن لبخند ریزی زد و مرد هم ابرویی بالا انداخت..

اونجا چند فیلم هم به چشم میخورد..پس بازش کرد و با صدای شاد و خندان پسرش مواجه شد:

_جونگکوک؟ جون جونگکوک؟ اینجا رو نگاه کن!

مو مشکی در حال چکش زدن به دیوار خانه‌ای به نظر میرسید..خانه‌ای نیمه کاره که تازه در حال تعمیر دیوار اون بودن..

_فامیلیِ من "جئون"ـه نه "جون" جناب کیم!

صدای خنده‌ی مو بلوند به گوش رسید و دوباره تکرار کرد:

_منو نگاه کن!

مو مشکی اینبار دست از چکش زدن کشید و به سمت پسر کوچکتر برگشت که دوربین رو تو دستش دید..چشم هاش درشت شد و با تعجب گفت:

_تهیونگ! الان وقت بازیه؟! همه مشغول کارن از چی فیلم میگیری؟

_میخوام از اینجا یکم خاطره داشته باشیم..
زیاد طول نمیکشه..

پسر بزرگتر شونه‌ای بالا انداخت و میخ دیگه‌ای برداشت:

_باشه جناب مستندساز! میخواید درمورد چه موضوعی فیلمبرداری کنید؟!

پسر کوچکتر خندید و دوربین رو جلوی صورت پسر برد که مو مشکی فوری عقب کشید:

_تهیونگ نیارش تو دهنم! از چی فیلم میگیری؟

𝙇𝙤𝙨𝙩 𝙄𝙣 𝙏𝙝𝙚 𝙅𝙪𝙣𝙜𝙡𝙚☘︎ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈDonde viven las historias. Descúbrelo ahora