- تهیونگ هیچ میدونی ما رو توی چه مخمسه ای انداختی؟..
کیم سوکجین با لحن سرزنش گر و عصبی از زیر دندون های بهم چفت شده اش غرید و دستش رو بر روی پاهاش مشت کرد.نگاه کلافه پسر کوچکتر بر روی هیونگ عزیزش چرخید.. چشماش غرور بی حد و مرز و غیر قابل کنترلش رو نشون میداد اما با دقت بسیار میشد رنگ پشیمانی و ناراحتی رو از اون دو گوی سیاه رنگ تشخیص داد
آهی کشید و دست هاشو به داخل موهای سیاه رنگش فرو برد، پلک های سنگین شدهای که برای مقاومت دربرابر خستگی تمام سعی شون رو میکردن و روی هم گذاشت و برای چندمین بار در اون ساعت تکرار کرد: من مست بودم هیونگ..!
- و قوانین و نقض کردی..!
این صدا که با لحن آرومی در حد زمزمه بیان شده بود، تنها متعلق به فردی بود که تمام این مدت در سکوت روی کاناپهی مشکی رنگ گوشهی اتاق نشسته، و سرش رو با کتاب بین دستهاش گرم میکرد.نگاه خیره و برندهی تهیونگ بر روی آلفا دیگر نشست.. پوست لبش رو به دندون کشید و اجازه داد سنگینی نگاه تند و تیزش باعث بشه کیم نامجون سر از اون کتاب کوفتیش بالا بگیره و متوجه بشه که چقدر از اینکه پشت بقیهی افراد حاضر در این سالن در اومده متنفر و اعصبانی هست.
درواقع از هیونگ عزیزش که همیشه در هر شرایطی پشتش و میگرفت و حسابی لوس و تخس بارش آورده بود انتظار نداشت که حق رو به کسی جز خودش بده.
اگر میخواست حرفی بزنه بهتر بود ازش طرفداری کنه و اگر با چنین چیزی موافق نبود پس فقط باید دهنش رو میبست و به ادامهی مطالعهاش میپرداخت..!منیجری که گوشه ای از سالن ایستاده بود؛ با شنیدن حرف نامجون، به یاد آورد تمام دردسر هایی که کیم تهیونگ، تنها در عرض یک ماه براشون درست کرده بود.
اون لحظههایی که همراه با تیم به سختی در تلاش بودن تا اسم ایدل معروفشون و توی رسانهها سفید کنند مثل یه کابوس از جلوی چشماش رد شد و احساس کرد تنها با یادآوری اون اوقات تلخ چند سال بیشتر به سنش اضافه شد.
لب هاشو با حرص به روی هم فشرد و به خونسردی مردی که پا روی پا انداخته و با چشم های باریک شده درحالی که غرق افکارش شده، مشغول کشیدن سیگار مارک کملش بود خیره شد.
اگر کیم تهیونگ یک آیدل معروف در سراسر جهان نبود شاید بعد اتمام زمان قراردادشون دیگه هیچ قراردادی باهاش بسته نمیشد.- دقیقاً با خودت چی فکر کردی که بدون هیچ محافظ یا منیجری توی یه بار کثیف تا خرخره نوشیدنی و مست کردی؟
اینبار پارک جیمین با چهرهای جمع شده از به یادآوردن مکان کثیفی که یک ماه پیش تهیونگ و از اونجا بیرون کشیدن این رو گفت و لب هاشو جمع کرد.
ابرویی بالا انداخت و به چشم، آشفتگی و پریشان حالی آلفای خون خالص رو دید..
چرا که مرد کوچک تر.. با حبس کردن دود سیگار درون سینه اش.. بار دیگر انگشت های باریکش رو بین موهاش فرو برد و با کشیدنش همراه با بیرون دادن دود غلیظ سیگار شروع به صحبت کرد..
- میشه اینقدر بزرگش نکنید؟ من خودم این موضوع رو حل میکنم..!
YOU ARE READING
My dark life
Werewolfجئون جونگوک امگای سودجویی که یه شب با آلفای مستی می خوابه.. بعد چند ماه از اون قضیه آلفا پیامی رو از امگا دریافت می کنه.. «من توله ی تو رو باردارم..!» (در حال حاضر آپ این بوک متوقف شده)