وای وای اینقد اینجا نیومدم که مثل پیشیای مست داشتم اینور اونور واتپد میچرخیدم تا یادم بیاد چجوری پارت جدید میذاشتم ╥﹏╥
خب خبببب چطوریننننن چقد دلم تنگ شده هیقق
البته نمیدونم دارم با کی حرف میزنم. یه احساس قوی بهم میگه که همه یواشکی کوچ کردن یه اپ دیگه و فقط منم که اینجا موندم و احساس میکنم دارم تو یه سالن بزرگ واسه صندلیای خالی حرف میزنم o(ㄒoㄒ)فکر کنم ماه های دیگه ی سال دستام بی حس میشن نمیتونم بیام اینجا بعد که تابستون میاد یادم میفته که عهه من واتپد اکلیلی دارمممم
خیلی خیلی دلم میخواد کرگیور داشته باشم ولی اخیرا به این فکر میکنم که با این لایف استایلی که من دارم فکر نمیکنم هیچ کرگیوری انقد صبور باشه که بخواد منو درست کنه :(
اگه کرگیور آیندم بدونه دو روز یه بار غذا میخورم و شیکممو با چیپس و شوکولات پر میکنم یا شبا نمیخوابم و کل روزم تو تخت زیر پتو ام فکر نمیکنم حتی بخواد نزدیکم بیاد ╥﹏╥
YOU ARE READING
My little diary
Randomخب امم..هاییی :"✨ داستان از اونجایی شروع شد که من دنبال یه جایی برای تعریف کردن از روزم یا گفتن حرفام یا همچین چیزی میگشتم. و از اونجایی که تقریبا مطمئنم کسی اینو قرار نیست بخونه، واتپدو برای اینکار انتخاب کردم. دلیلیم که دوست ندارم کسی اینارو بخون...