همش یه چیزایی میاد تو ذهنم همشم دلم میخواد بنویسمشون اهم
یکیش اینه که یه چیز خیلی قوی از درونم بهم میگه من خیلی لیتل بدیم :(
دلیلشم خیلی واضحه
یه چیز دیگه اینکه حس میکنم تنها لیتلی ام که اونقد که بقیه از چیزای صورتی و پرنسسی خوشش میاد من دوست ندارم
چندتا لباس توی پینترست دیده بودمممم خیلی اکلیلی بودن هیقق
اصلنشم هیققق
قایم کردن اشکام*
قایم شدن زیر پتو*اصلنشم یه روزی کرگیورم میاددد هیقق اونموقع اینارو میپوشمممم
جمع شدن زیر پتو*
ESTÁS LEYENDO
My little diary
De Todoخب امم..هاییی :"✨ داستان از اونجایی شروع شد که من دنبال یه جایی برای تعریف کردن از روزم یا گفتن حرفام یا همچین چیزی میگشتم. و از اونجایی که تقریبا مطمئنم کسی اینو قرار نیست بخونه، واتپدو برای اینکار انتخاب کردم. دلیلیم که دوست ندارم کسی اینارو بخون...