این خیلی گمگینانه ست که من الان وقتی میرم خونه نمیتونم با کرگیورم برم آب بازی :(
بعدشم نمیتونم توی بغلش جمع شم کارتون نیگا کنیم و فیله سوخاری بخورم :(
بعدشم نمیتونم به قصه ی قبل خواب گوش کنم :((
بعدشم اگه شب هیولاها بیان تو خوابم کرگیورم نیست که باهاشون بجنگه :(((
ESTÁS LEYENDO
My little diary
De Todoخب امم..هاییی :"✨ داستان از اونجایی شروع شد که من دنبال یه جایی برای تعریف کردن از روزم یا گفتن حرفام یا همچین چیزی میگشتم. و از اونجایی که تقریبا مطمئنم کسی اینو قرار نیست بخونه، واتپدو برای اینکار انتخاب کردم. دلیلیم که دوست ندارم کسی اینارو بخون...
