اهم اهم
یهویی یادم افتاد که تابستون دو سال پیش با کلی امید و شور و نشاط و هرروز میومدم و یه عالمه چیز میز اینجا مینوشتم و امیدوار بودم که توی مدرسه ی جدیدم کلی دراماهای رمانتیک و قشنگ قشنگ واسم اتفاق بیفتهکه نیفتاد (surprise=_=)
من نمیدونم چرا من باید گیر هرچی آدم استریته بیفتم
یا اگرم طرف استریت نباشه هیچ اطلاعاتی از لیتل و کرگیورا نداده :((به هر حال ، الان من یه پونیوی دو سال بزرگترم و قراره به عنوان سال آخر،بازم مدرسمو عوض کنم و خیلی خیلی از ته قلبم امیدوارم سال آخری اون دراماهای قشنگ و اکلیلی سافتی که انگار همیشه ازم فرار میکنن واسم اتفاق بیفته :(
و دلیلی ام که اومدم اینجا این بود که تصمیم گرفتم بازم اینجا چیزمیز بنویسم.حتی با وجود اینکه تلگرام دیلی دارم و بیشتر اونجا مینویسم؛ولی دلم بازم اینجارو خواست :(
So here I am again
YOU ARE READING
My little diary
Randomخب امم..هاییی :"✨ داستان از اونجایی شروع شد که من دنبال یه جایی برای تعریف کردن از روزم یا گفتن حرفام یا همچین چیزی میگشتم. و از اونجایی که تقریبا مطمئنم کسی اینو قرار نیست بخونه، واتپدو برای اینکار انتخاب کردم. دلیلیم که دوست ندارم کسی اینارو بخون...