جیمین درخشان ترین لبخندی که در خفا بارها تمرین کرده بود رو زد به طوری که درخشندگیش چشمای پسر مشکی پوش رو زد. چطور یه نفر میتونه اینقدر کیوت باشه؟
جیمین لبخند اطمینان بخشی به خودش زد:"همینه پسر. تو از بچگی از توی برکه شانس گرفته شدی و البته به زور به این دنیا فرستاده شدی!"
پسر مشکی پوش نمیتونست باور کنه که پسر خنگ کیوت رو به روش نمیفهمید که چطور داره جملاتی که مثلا باید توی ذهنش باشه رو بلند بلند به زبون میاره!
جیمین همچنان بی توجه دستاش رو توی هم گره زد:"هر ادمی میتونه یه دین داشته باشه ولی من به قدرت سه نفر ایمان آوردم؛ پس من الان اولین ادم سه دینی جهان هستم. به نام مادر ترزا، بودای بزرگ و روح القدس!"
با شنیدن خنده ی بلندی جیمین یکی از چشماش رو باز کرد و نگاهی به پسر خوشگله که همچنان مجهول مونده بود و مغز جیمین نمیتونست روش اسمی بزاره کرد. چرا اینقدر خندش گرفته بود که نمیتونست نفس بکشه؟
حتی پسر مشکی پوش جین نام هم ته مایه های خنده روی صورتش پیدا بود.
جیمین با سر کج شده نگاهی به هر دوشون کرد؛ اینا دارن جیمین رو مسخره میکنن؟ به چه جرات؟
با دیدن اخم های ریزی که فقط باعث افزایش درجه ی کیوتی پسر میشد، باز هم شکم پسر خوشگله بود که مورد اصابت مشت پسر جین نام قرار گرفت.
جیمین نه تنها دلش براش نسوخت بلکه راضی هم شد. این کارما بود که برای جیمین اجرا شد هر چند به دست پسر مشکی پوش.
جیمین لباشو جلو داد و اروم گفت:"خب خیلی از اشنایی باهات خوشحال شدم جین شی، هر چند نمیدونم چرا انگار اسمت به صورتت نمیاد و تو پسر گمنام! من جیمین هستم. پارک جیمین از خبرگزاری تی تی!
امروز قرار بود با اقای جئون مصاحبه داشته باشم. میشه لطفا منو راهنمایی کنین اقایون؟"با تموم شدن حرفش چشمای پسر جین نام برقی زد که بازم از زیر چشمای تیزبین جیمین و وجدانش دور موند.
پسر مشکی پوش لبخند کمرنگی زد و گفت:"حتما! از این طرف بیاین."
بعد با چشم به پسر پشت سرش اشاره ای کرد که جیمین منظورش رو نفهمید اما باعث شد پسر خوشگله هم در جواب سری تکون بده و به سمت دیگه ای بره.
جیمین بی اهمیت شونه ای بالا انداخت؛ تا زمانی که مصاحبه اش خوب پیش بره و بتونه بره پیش جئون بقیه چیزا بی اهمیت بود.
+"اگه اقای جئون میدونست همچین مصاحبه کننده کیوتی قراره بیاد پیشش زودتر درخواستتون رو قبول میکرد."
جیمین با سردرگمی نگاهی به پسر جلوییش کرد:"اوه یعنی اقای جئون از چیزای کیوت خوشش میاد؟"
YOU ARE READING
🅼🆁. 🅹🅴🅾🅽? ✓❆
FanfictionI DON'T KNOW WHAT TO SAY....PT.2 نام و نام خانوادگی📝: مستر جئون؟ (?MR.JEON)🥰 گل سر سبد🌼: کوکمین🐣🐰 با حضور ویژه📸: ته جین🐯🐷 توضیحات تکمیلی📌: داستان از اونجایی که شروع میشه که جیمینِ بدشانس قصه برای مصاحبه با مستر جئونی که نمیدونه کیه یا حتی چ...