(๑•ᴗ•๑) 𝟒 ♡

402 77 11
                                    

جیمین توی ذهنش به اون پسر فوش داد؛ مگه الان وقت صدا کردن اسممه؟ الان باید منو ماچ کنی بعد بکنی!

با صدا شدن اسمش به صورت مکرر، جیمین چشماش رو از هم باز کرد ولی متاسفانه اون چیزی که قرار بود ببینه رو ندید بلکه فقط صداهای عذاب اور وجدانش با صورت متعجب پسر جین نام رو به روش مواجه شد!

وجدانش در حالی که قهقهه میزد روی زانوش افتاد و سعی کرد بین خنده هاش نفسی بگیره تا بتونه حرفش رو بزنه:"فاک پسر قیافه ی این پسر تیکهه محشره! انگار جن دیده!"

جیمین به خاطر راست بودن حرف وجدانش گونه هاش گل انداخت؛ البته بودن تو این پوزیشن هم کم خجالت اور نبود!

جونگکوکی که دستش روی دستگیره ی در خشک شده و چشماش گشاد تر از حالت عادی بود و جیمینی که وسط اتاق با بغل کردن خودش، گردنش رو عقب داده و با لب های جلو داده شده منتظره که بوسیده بشه!

گوه تو مغز تخیلیش که از هر صدا و تصویری باید سناریو بسازه!

جیمین سریعا دستاش رو از دور خودش باز کرد و با صاف کردن تیشرت خط خوردش و گلوش سعی کرد کمی جو ساکت شده رو به حالت قبل برگردونه:"اوه! اوممم خب بعد از اینجا باید کجا بریم؟"

جونگکوک دست پسری رو که بدون نگاه کردن بهش داشت سمت در میرفت رو گرفت و با چسبوندش به در و تکیه دادن یکی از دستاش به در پشت سرش گفت:"تازه اومدی اینجا خبرنگار کوچولو!"

وجدان جیمین با شنیدن صفت تَهِ اسمش غرغری کرد:"این درست نیست؛ در واقع باید بهش میگفت خبرنگار هورنی دردسرساز!"

جیمین با شنیدن صدای وجدانش لپ هاش گل به توان n انداخت. اگه خود پسر رو به روش به این موضوع اشاره میکرد جیمین از خجالت تبدیل به موزاییک مشکی رنگ زیر پاش میشد که خب با تکون خوردن لب پسر رو به روش، به سمت جایی که قرار بود تبدیل بشه سقوط کرد:"و اینکه دقیقا داشتی به چی فکر میکردی که اونجوری لبات رو غنچه کرده بودی وآه می کشیدی؟"

با پوزخند جونگکوک، جیمین که الان تقریبا نزدیک سطح زمین بود برای رسیدن به مقصد سرعت بیشتری به لیز خوردنش داد.

جونگکوک با دیدن پسری که الان روی زمین نشسته پوزخندش پررنگ تر شد:"چرا اون پایین نشستی؟ نگو قبل از بوسیدن میخوای از اون پایین کارت رو شروع کنی؟"

🅼🆁. 🅹🅴🅾🅽? ✓❆Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon