(๑•ᴗ•๑) 𝟏𝟑 ♡

321 51 105
                                    


جیمین:"تهیونگ شی...میدونی برای چی اینجایی؟"



تهیونگ اب دهنش رو قورت داد و سرش رو تکون داد و بعد از نگاه دوبارش به درِ پشت سرش جواب داد:"البته که میدونم."



جیمین خوبه ای گفت و بی توجه به در زدن های بی وقفه ی جین دستش رو سمت تهیونگ تکون داد و با کشیدن خودش به سمت جلو باعث ایجاد صدای بلندی ناشی از کشیده شدن پایه های صندلی روی زمین شد!


با گذاشتن دستش روی میز، با نگاهی به تهیونگ اون رو متوجه کرد که چی می خواد؛ تهیونگ با گذاشتن دستش روی دست جیمین و مخفی کردنش اب دهنش رو قورت داد و همزمان با هم گفتن:

"Vmin is something that even themselves don’t know what it is but promise you, we are the one!"




با برداشتن دستاشون از روی هم و ,قطع شدن صدای در زدن، تهیونگ شروع کرد:

چیشد که این شد؟ -قسمت دوم-: ʕ •ₒ• ʔ   

*فلش بک*



با بیرون رفتن جیمین و اون عوضی، تهیونگ لحظه ای چشماش رو بست؛ میتونست به اون لعنتی که همراه با موچیش بود اعتماد کنه؟



خب...جواب زیادی واضح بود وقتی یه نه بزرگ با رنگ زرد و ابی جلوی چشماش تکون میخورد. پس همین که اومد با سرعت دنبال جیمین بره، با دیدن دیواری ابی رنگ، تکون نخورده ترمز زد و سرش رو به سمت بالا برد که محکم به جسم سختی برخورد کرد:"فاک!"

تهیونگ که دیگه نیازی به درامای جدید نداشت تعظیمی کرد:"معذرت میخوام -میخواست چشماش رو بچرخونه اما از بس اون رو دودستی تقدیم مستر جئون کرده بود درد گرفته بودن فقط با صدای ارومی ادامه داد- هر چند تقصیر خود احمقته که چسبیدی به من عوضی منحرف آشغااااااا....واو!"



خیلی خب...تهیونگ تا قبل از این برخورد بر این باور بود که امروز هم شانسش که توسط خدایان یونانی بهش داده نشده بود و به خاطر همین همیشه بدشانس بوده، قراره روزشو به گند بکشه اما با این اتفاق یه درصد از باورش کم شده بود:"خیلی خوشگله!"



جین:"کیم تهیونگ؟"


تهیونگ با شنیدن اسمش ابرویی بالا انداخت و نیشخندی زد؛ نکنه این خوشگله هم از فالورای اینستاگرامش بود؟



به هر حال معروفیت، مشکلاتی مثل این رو هم داره:"اوممم...منو می شناسی؟ اوه نکنه تو اینستا فالوم میکنی؟ میدونی من امضا نمیدم اما از اونجایی که تو یه ذره زیادی خوشگل، می تونم برات استثنا قائل بشم و اولین امضای عمرم رو به..."

🅼🆁. 🅹🅴🅾🅽? ✓❆Where stories live. Discover now