بک-ما چطور میتونیم نفرین رو باطل کنیم!؟ یعنی اینکه...من...باید چیکار کنم؟!
یول دستش رو رها کرد و با فکری درگیر نگاهی به اسمون که پشت مه ها اسیر شده بود انداخت
یول- توی اسمون دهکده ی لونا ، تا دو هفته ی دیگه سه تا ماه ظاهر میشه...
میون حرفش پرید و شگفت زده چیزی که از روز گذشته به یاد می اورد و گفت
بک- هی! دیروز رادیو یه چیزی راجب به ماه گرفتگی میگفت!! نمیدونم درست متوجه شدم یا نه اما ممکنه ربطی به این قضیه داشته باشه!؟
وقتی یول سرش رو با تایید تکون داد، امون نداد و دوباره پرسید
بک- اما...واقعا سه تا ماه؟!
و سریع خودش جواب داد
بک- اونا...الهه های انتقام بودن؟! ائومن...ائومن....چی بود؟!
یول با تک خنده جواب داد
یول-درسته سه خواهر ائومندیس!بک-اما چرا باید تا اون موقه صبر کنیم؟! همین حالا هم میتونیم با انرژی خودمون نفرین مردم رو برداریم!
قبل از اینکه یول بتونه جوابش رو بده، ارین به سمتشون دوید و بعد از گرفتن دست بک، اون رو مجبور به همراهی با خودش کرد. یول به ناچار در حین قدم زدن با اون دو، صحبتش رو ادامه داد
یول-انرژی من و تو برای از بین بردن نفرین دائمی نیست. مخصوصا که بیشتر ساکنین لونا مسن و ضعیفن و انرژی خیلی توی بدنشون دووم نمیاره!
ارین هم تنها میتونه 24 ساعت اون رو نگه داره و فردا دوباره به حالت قبل برمیگرده!
ما نیاز به یه چیز دائمی داریم تا نسل های اینده باز هم با این نفرین متولد نشه! انرژی من و تو تنها با ماه گرفتگی اسمون شهر ،و ظاهر شدن سه ماه در اسمون دهکده ی لونا، به اوج خودش میرسه! اونوقت احتمالش هست تابتونیم لونا و نسل اینده ی لونا رو نجات بدیم! اما اگر بخوام راجب روشی دقیق تر بگم...راستش منم نمیدونم دقیقا باید چیکار کنیم!بکهیون با فکری درگیر نگاهش رو به ارین دوخت که با هیجان سعی داشت چمن ها و تکه سنگ هایی که پیدا کرده بود ،و براش تازگی داشت رو بهش نشون بده.
STAI LEGGENDO
ᴛʜᴇ ʟᴇɢᴇɴᴅ ᴏꜰ ᴛʜʀᴇᴇ ᴍᴏonꜱ (boyxboy)
Fanfictionفیکشن«افسانه سه ماه»🌙 بکهیون قرار بود با کابووس های شبونش کنار بیاد و تشکیل خانواده بده.درست روز قبل از ازدواجش، درگیر طوفان میشه و وقتی به هوش میاد، یک شبه شاهزاده ی "دهکده ی لوناس!" دهکده ای که ساکنینش، از هیچ موجود زنده ای برای تغذیه، نمیگذرن!! ...