Part 1
با خستگی کش و قوسی به بدنش داد و نگاهی به ساعت دیوار مطب که خستهتر از خودش روی 11 مکث کرده بود انداخت.
پلکهای خستهاش رو به هم مالید عینک طبیش رو روی چشمش گذاشت، سعی کرد لبخند هر چند الکی روی لبهاش بیاره تا بتونه با انرژی بیمارهاش رو معالجه بکنه.
خودکارش رو برداشت و همزمان با یادداشت کردن تایم شیفش روی دفترچه، با صدای بلند مریض بعدی رو صدا زد.
"مریض بعدی لطفاً"
با باز شدن در درفترچه جلد سختش رو بست و کنار گذاشت، عینکش رو از روی چشمهاش برداشت و سرش رو بالا گرفت؛ اما با دیدن کسی که روبهروش ایستاده بود، لبخند هر چند فیکش هم از بین رفت.
اون...اون اینجا چیکار میکرد؟
.
.
.فلش بک، اکتبر 2015
با ترس دستهاش رو دور پاهای برهنهاش حلقه کرد و سعی کرد مثل پتویی دور خودش بپیچه.
نگاهی به اتاق تاریک انداخت و دنبال یه روزنه کوچیک از نور و امید گشت؛ اما جایی که توش مبحوث شده بود دقیقاً مثل زندگیش بود.
تاریک، سرد و بی هیچ نور و امیدی.
از سرما اکتبر دندونهای خرگوشیش به هم برخورد و غم عالم روی قلب کوچیکِ 18 سالهاش سنگینی میکرد.
چه توقعی از زندگیش داشت؟ این که مثل رمانهای عاشقانه و درام فرانسوی که تو بچگیش توی اون کتابخونه نمور یتیمخانه میخوند، مردی مثل ناجی سر رسیده باشه و نجاتش بده؟
چرا فکر میکرد اون مرد قراره با بقیه فرق داشته باشه؟ چرا 2ماه پیش شبی که توی کشتی توسط کیم تهیونگ خریده شده بود فکر میکرد اون لبخند جذاب که ردیف دندونهای مرواریدیش رو به نمایش میذاره قراره تا همیشه بهش بخنده؟
اون چشمهایی که مثل جریان برق از قلب بیجنبه جونگکوکی عبور و مسخش میکرد فرقی با نگاه بقیه داشت؟
خب آره، نباید به خودش دروغ بگه. اون نگاههای هیز و کثیفی که برای فتح تن جونگکوک وجب به وجبش رو با بیشرمی متر میکردن کجا و نگاه پر مهر تهیونگ که با ملایمت نوازشش میکرد و حتی یک بوسه هم بیاجازه جونگکوک از لبهاش نمیدزدید کجا؟
با مرور این 2ماهی که پیش تهیونگ زندگی کرده بود بغض مثل پیچک دور گردنش پیچید و راه نفسهای آرومش رو قطع کرد.
چیشد که این چند هفته تهیونگ انقدر عصبی بود؟ ازش خسته شده بود و عروسک جدیدی پیدا کرده بود؟ مگه بهش نگفته بود تا ابد *ستاره سیریوس آسمون شبش باقی بمونه؟
با شنیدن صدای تهیونگ و چند مرد دیگه از پشت در سریع سمت در چوبی رفت و نگاهی از بین شکافهای چوب به بیرون انداخت.
YOU ARE READING
Sirius
Fanfiction𖧧 فول شده 〔 ShortStory , Vkook , Sirius 〕 ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Romance, medical 〔کیم تهیونگ، فرد درستکار و سرشناسی تو کره که مدیر شرکتی برای واردات و صادرات خودرو هست. تهیونگ یک شب، پسری رو از مهمانی که دعوت شده بود نجات میده و زندگیش رو عوض میکنه؛ اما تهیو...