با تکون دادن سرش از تاسف از اتاق جونگکوک بیرون اومد و نفسش رو حرصی از دست اون مرد مزاحم بیرون فرستاد.
از نظر یونگی قطعاً تهیونگ یه مزاحم بود که بین لحظاتی که جونگکوک بلاخره تونسته شاد بسازتشون وارد شده. باید برمیگشته به همون آشغال دونی که تا الان بوده.
البته که تهیونگ هم نظر رو درباره یونگی داشت. اما چیزی که مهم بود نظر جونگکوک نبود.
همونطور که تو فکر بود سمت اتاقش میرفت که با اسیر شدن دستش بین انگشتهای محکمی با تعجب سرش رو بالا آورد.
با دیدن تهیونگ و اون اخم شدید که چشمهای وحشیش رو بیشتر از قبل عصبی نشون میدادن، متقابلاً اخم کرد و دستش رو عقب کشید.
"چته کیم؟ این طرز رفتارت با دکتری که از مرگ نجاتت داده نیست."
"ترجیح میدادم بمیرم ولی تو ناجی من نباشی."
"آره مردنت برای آدمهای اطرافت کمتر آزار و ناراحتی داره."
"چه نسبتی با جونگکوک داری؟"
یونگی با پوزخند دستی به لبش کشید و با تکون دادن سرش قدمی به تهیونگ نزدیک شد و وسط راهرو بیمارستان سینه به سینه تهیونگ ایستاد.تهیونگ با نگاهی تمسخر آمیز به تفاوت قدی بینشون که آنچنان هم زیاد نبود نگاه کرد. حقیقتاً نمیدونست که یونگی نیازی به قد بلند یا هیکل درشت نداره، هیچ کس منکر زور بازو یونگی و صد البته زبون تیز و برندهاش نمیشد.
"زندگی جونگکوک، دقت کن چیمیگم کیم، تکتک لحظات زندگی جونگکوک مربوط به خودم و خودشه و هیچ ربطی به توعه حرومزاده نداره."
"حرومزاده بودن خیلی بهتر از اینِ که کنار پسری باشی که میدونی قلبش برای یکی دیگه میتپه."
یونگی با شدت زیر خنده زد و سرس رو به عقب پرت کرد. تهیونگ با عصبانیت دستهاش رو مشت کرد تا اون صدای خنده بلند روی تو نطفه خفه و ردیف دندونهای مرتبط پسر بزرگتر رو توی دهانش خورد نکنه.
پرستارها و پرسنل، حتی بیمارهایی که گاهی از اون سالن میگذشتن با تعجب به پسری که با صدای بلند میخندید نگاه میکردن و بدون ایستادن از کنارشون رد میشدن.
یونگی بعد از تموم شدن خندهاش اشک الکی کنار چشمش رو پاک کرد و با لبخند به صورت قرمز شده تهیونگ نگاه کرد.
میدونست که مرد قلب مریضی داره پس با این که دلش نمیخواست سر به تنش باشه باز هم سعی کرد بیشتر از این عصبیش نکنه.
"قلب جونگکوک جایی هست که باید باشه. پیش من، پدر و مادر. توهمات خامت رو بریز توی آشغالدونی عوضی."
حالا نوبت تهیونگ بود که با صدای بلند زیر خنده بزنه و حرفهای در ظاهر مضحک یونگی رو زیر سوال ببره.
YOU ARE READING
Sirius
Fanfiction𖧧 فول شده 〔 ShortStory , Vkook , Sirius 〕 ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Romance, medical 〔کیم تهیونگ، فرد درستکار و سرشناسی تو کره که مدیر شرکتی برای واردات و صادرات خودرو هست. تهیونگ یک شب، پسری رو از مهمانی که دعوت شده بود نجات میده و زندگیش رو عوض میکنه؛ اما تهیو...