sirius 7/Taekook Version

595 53 12
                                    

Part7

چشم‌هاش رو بسته بود و روحش رو در آغوش گرفته و تو خودش جمع شده بود.

تنها چیزی که حس می‌کرد صدای باد و خنکی دریا بود. البته نباید از عطر قهوه تلخی که کنار پاش روی شن‌های نرمِ ساحل جامونده بود غافل می‌شد.

آروم پلک‌های خسته‌اش رو باز کرد. نگاهش به ستاره‌های شب افتاد که دلبرانه کنار هم جمع شده بودن و باهم خوش‌و‌بش می‌کردن.

ماه بین اون‌ها صدر آسمون نشسته بود و انعکاس تصویرش روی موج‌های دریای خروشان اما آروم می‌افتاد.

اون منطقه تو سکوت مطلق فرو رفته بود، هیچ صدایی جز نفس‌های تنهای جونگکوک تو اون محوطه شنیده نمی‌شد.

گاهی صدای باد و رقصیدن برگ‌های درخت‌های پشتش این سکوت رو می‌شکست و به پسر کوچیک‌تر یادآوری می‌کرد که تنها نیست.

نفس عمیقی کشید و زانو‌های لختش رو تو شکمش جمع کرد. دونه‌های ماسه ساحل به شلوارک سفیدش که هم‌خونی جالبی با رنگ پوستش داشت چسبیده و طرح جالبی به پارچه ساده داده بود.

دوباره به پلک‌هاش استراحت داد و روی هم گذاشتشون. زبونش رو روی لب‌های خشک شدش کشید و با نوای آروم باد خودش رو تکون می‌داد.

تو حال و هوای خودش غرق شده بود که با پیچیدن دست‌های محکم و گرمی و لمس پوست لخت بازو‌هاش لبخند آرومی زد.

تنها کسی که فکر می‌کرد به سراغش اومده باشه، اون مرد مو مشکیِ عاشقه قهوه بود که لیوان نوشیدنی تلخش رو کنار جونگکوک جا گذاشته بود.

مرد پاهاش رو دو طرف بدن درشت پسرکش گذاشت و اجازه داد دست‌هاش پوست نرمش و لمس بکنه. لبخند جونگکوک رو با وجود چشم‌های بسته‌اش روی‌ لبش که با پیرسینگ زینت داده شده بود حس می‌کرد.

"سیریوس، تک ستاره من. تنهایی بهت خوش می‌گذره؟"

جونگکوک با خنده صدا داری سرش رو کج کرد و با این کار مرد رو با بوسیدنه گردن خوش‌تراشش دعوت کرد.

تهیونگ با لبخندی که از گرمای قلبش رو لبش شکل گرفته بود سرش رو به گردن پسر چسبوند و بینیش روی پوست عسلی پسر کشید و عطر بهار‌نارنج رو وارد ریه‌هاش کرد. زبونش رو روی شاه‌رگ بیرون زده ستاره بین دست‌هاش کشید و مزه شیرینش رو مهمان دهانش کرد.

جونگکوک با حس مور مور شدن مو‌های بور و نرم گردنش شونه‌هاش رو به طرز بانمکی جمع کرد و صدای خنده‌اش قلب بی‌قرار مرد عاشق رو لرزوند.

"تهیونگ اون چیزی که باید مزه‌اش بکنی لیوان قهوه‌اتِ که جاش گذاشتی نه من."

تهیونگ با لذت به چشم‌های براق و درشت جونگکوک نگاه کرد و به دست‌هاش اجازه پیش‌روی روی پوست لخت پسر کوچیک‌تر که از رکابی گشاده مشکی تنش نمایان بود رو صادر کرد.

SiriusWhere stories live. Discover now