هری:هی لو
هری:روزت چطور بود؟
لولو:اولا اسم من لویی ئه.تکرار کن،ل.و.ی.ی
لولو:دوما به تو هیچ ربطی نداره
هری:ام،خیلی خب
هری:پس من درمورد روزم بهت میگم
هری:امروز به ساحلی که همیشه باهم میرفتیم رفتم
هری درحال نوشتن است.
لولو:-ساحلی که منو ترک کرده بودی
هری:من هیچوقت نخواستم ترکت کنم لویی
لویی:منم هیچوقت نخواستم که تو منو ترک کنی هری
هری:اما تو هم بهم اجازه نمیدی که بگم داستان از چه قراره
لولو:چون نمیخوام اونروز بهم یادآوری بشه.
لولو:و نمیخوام باهات حرف بزنم
لولو:و همچنین نمیخوام هیچچیزی درمورد تو بشنوم.
لولو:پس لطفا درک کن که چرا ازت فرار میکنم
لولو: تو فقط از روی لجبازی بهم پیام میدی یا تلاش میکنی که باهام روبرو شی.
لولو:تورو نمیخوام باشه؟
لولو:پس بخاطر همین تا عمر دارم قراره تورو بلاک کنم و ازت فرار کنم.
هری:متاسفم لویی ولی تا وقتی که پروژه* رو تموم نکنیم و به من گوش ندی نمیتونی از دستم راحت شی
هری:چه بخوای،چه نخوای ما قراره درمورد گذشته حرف بزنیم
هری:چون من نمیتونم بذارم همینطوری تموم شه
لویی:اینکه درمورد چیزی که خیلی وقته تموم شده حرف بزنی خیلی مزخرف و مسخرست
هری:هنوز تموم نشده لو
هری:اگه بخوای روراست باشیم،هیچوقت قرار نیست تموم شه
لویی:فکر نمیکنی برای این یکم خیلی دیره؟
هری:نه
هری:تا زمانی که تورو دوست داشته باشم هیچوقت دیر نیست.
لولو:اره و تو خیلی وقت پیش بهم گفته بودی که دوستم
نداری،یادته؟هری:پس بهم یه لطفی بکن و دماغمو بشکون
هری: و یا یه لطفی بکن و بگو که دیگه من رو نمیخوای و دوستم نداری و من برم و از دستم راحت شی
لولو:و یا تو بهم یه لطفی بکن و از من درخواست کردن چیزای مزخرف رو تموم کن.
لولو:البته که خیلی دوست داشتم دماغتو بشکونم،ولی خب
هری:لیاقت اینو دارم که بیشتر از دماغ شکوندن مجازات شم
لولو:معلومه که لیاقتت بیشتره
هری:میدونی بهتر از اینکه بخوای برم و از دستم راحت شی هرچند میدونم که چقدر دلت میخواد از شرم خلاص شی،ولی من نمیتونم برم.
لولو پیام شمارا دید.
هری:اونروزی که اومدم وسایلم رو جمع کنم رو یادته؟
لولو:البته که یادمه چطور میتونم فراموشش کنم
لولو:تو اومدی و وسایلتو جمع کنی حتی به پشتتم نگاه نکردی با اینکه من تا وقتی که از دیدم خارج شی رفتنت رو تماشا کردم.
اونموقع فهمیدم که تو از ما دست کشیدی
و بخاطر همینه که نمیخوام به حرفات گوش بدم.
چون چیزی که قراره بگی قرار نیست نظرم رو عوض کنه!
فکر نکن که میتونی با مظلوم نمایی خودتو بیگناه جلوه بدی
بعد از روزی که از هم جدا شدیم بهت زنگ زدم و ازت پرسیدم کاری با تو کردم یا به دلایلی ناراحتت کردم؟
و تو بهم گفتی که ازت متنفرم و به کاری که انجام دادم(ترک کردن لویی)خیلی افتخار میکنم.
و دقیقا بخاطر همین هیچ اهمیتی به حرفات نمیدم اما اگه اصرار داری کاری انجام بدی و وجدانت اروم بگیره بهم یه لطفی کن و از خود شیفتگی دست بکش.هری:برای تمام کارهایی که انجام دادم متاسفم
امیدوارم بعد اینکه تمام این چیزا بهت تعریف کردم منو ببخشی.
لولو:اوه،فکرنکنم
هری:دلیل اینکه روزی که برای برداشتن وسایلم اومدم رو بهت یادآوری کردم این بود که بفهمم متوجه چیزی نشده باشی
*شما نمیتوانید به این شخص پیام ارسال کنید*اگه این مدت کمدم رو باز کرده بودی و نگاه میکردی
*شما نمیتوانید به این شخص پیام ارسال کنید*میدیدی که بجای اینکه وسایل خودم رو برداشته باشم واسه تورو برداشته بودم
*شما نمیتوانید به این شخص پیام ارسال کنید*____
پروژه مربوط به تکلیف سال اخر دانشگاه هست.
![](https://img.wattpad.com/cover/352567994-288-k125658.jpg)
YOU ARE READING
do me a favour"Texting"L.S
Fanfictionلویی:پس بهم یه لطفی بکن و خود شیفتگی رو تموم کن. ... درحالی که لویی نمیخواست با دوست پسر سابقش، هری حرف بزنه،هری هر روز بهش پیام میداد. هری تا وقتی چیزی که لویی ازش بیخبره رو نگه دست برنمیداره. "Persian Translation" [completed]