1 𓃭

496 85 61
                                    

بادزنگ به آرومی صدای ملایمی توی محیط پخش میکرد.
هربار که نسیم اوج میگرفت درختهای جنگل محکم تر تکون میخوردن و عطر شاخه های نمدار بارون خورده رو به شامه اهالی عمارت میرسوندن.

زنی با کیمونو یکدست سفید و لبه های قرمز وسط اتاق بزرگی از عمارت که همه درهای شوجی، رو به نمای جنگلش باز بود، با آرامش تمام ایستاده و رقص زیبایی رو به مادر طبیعت نشون میداد.

زن چهره عاری از آرایش با موهای بسیار بلند سیاهی داشت که آشفته با روبانی پشت سر بسته شده بود.

لبهاش رنگ پریده میزد و شبنم عرق سرد روی شقیقه‌هاش نشسته بود.
و همچنان با چهره آروم و محکمی روی نوک پا می چرخید، مینشست شمشیر بین انگشتهاشو به رقص در می‌اورد و بلند میشد.

سه شاخه عود جلوی در روشن بود و سرعت شمشیر زن انقدر سریع و نرم بود که حتی دود عود رو متوجه خودش نمیکرد.

درختهای گیلاس پر از شکوفه بخاطر نسیم ملایم میلرزیدن و زمین رو رنگ امیزی میکردن.

شکم زن به طرز چشم گیری بزرگ بود.

رقص شمشیر زنی باردار، نمایش حیرت انگیز تری برای خدایان آسمان بود.

شکوفه صورتی روی امواج باد سر خورد و وارد فضای آروم اتاق شد.
نزدیک زن شد، به آرومی لبه تیغه شمشیر رو بوسید و دو نیم شده روی زمین افتاد.
خون گرم جریان گرفته رو زمین گلبرگهای صورتی رو رنگ کرد.

زن ایستاد و شمشیرش رو فرو کرد توی زمین.
نفس گرفت و زنگ رو به صدا در آورد.
در باز شد و چند زن ماما به سرعت وارد شدن.
پشت در صف طولانی که به صد هم میرسید روی زمین نشسته بودن و با چشمهای بسته تو سکوت دعا میکردن.

ماما ها به سرعت تشک ابریشمی رو پهن کردن.
منتظر اربابشون تو سکوت نگاهش میکردن.
استرس زیادی داشتن و جرات شکستن سکوت اربابشون رو نداشتن.

جی هیون معتقد بود باید در مراقبه و سکوت کامل توی طبیعت خودشو آروم کنه تا هیچ انرژی الوده و کثیفی از انسانها به سلولهای با ارزش ولیعهد درون شکمش نفوذ نکنه.

با تکیه به شمشیر چند صد ساله‌ای که از بدو تولد بهش ارث رسیده بود. شکم بزرگش رو نوازش کرد.
-آروم باش عزیزم، روح نیاکانمون اینجا مراقبته... به آرومی از دنیای ستارگان به زمین پا بذار... جهان منتظر بوسیدن جای قدمهاته سرورم.

سرش رو بالا آورد، چشمهاشو بست. عمیق نفس گرفت و بوی شکوفه ها و عود و خونی که ازش میریخت رو به خاطر سپرد.

دستشو دراز کرد و خدمتکاری سریع دستشو گرفت.
به آرومی روی تشک درازش کردن.
مامای سلطنتی وسط پاهاش نشست.
پیرزن جدی و با دقتی به نظر میرسید.
جی هیون یک دست شمشیر و یک دست گلبرگ دو نیم شده خون‌آلود تو دستش بود.

𝐎𝐚𝐬𝐢𝐬 𓃭Where stories live. Discover now