18 𓃭

114 25 3
                                    

چانیول تقریبا شش صبح برگشت به خونه.
انقدر بیرون موند که مطمئن باشه هیچ حسی درونش نمونده و بالاخره پذیرفتش.
وارد خونه که شد بدون تلاش جونگینو روی کاناپه دید.
عمیق خواب بود انگار که خیلی خسته بود.
جونگین خوابش سبک بود و همیشه زود بیدار میشد ولی اینبار حتی با نوازش چانیول هم تکون نخورد.

چانیول شروع کرد به دراوردن لباسهاش، با بالا تنه برهنه وارد سرویس بهداشتی شد و روی توالت نشست.
چشمهای سرخ و بیخوابش خط شده بود.
ریشهاش از پوست زده بود بیرون و پوستش چرب شده بود.
ظاهرش خیلی بد به نظر میرسید.

گردنشو فشار داد و خمیازه کشید که چشمش به سبد لباسهای کثیف خورد.

کارشو تموم کرد و سبد رو باز کرد.
لباسهای بیرونی جونگین اخرین لباسهای سبد بود.
پیراهنشو عمیق بو کرد و بوی غریبه میداد.
سرشو چرخوند روی زانو خودشو جلو کشید و در شیشه‌ای حمام رو باز کرد.
یه دستمال توالتو برداشت لایه‌هاشو باز کرد و یه لایه نازکو انداخت گوشه ترین بخش حمام.
بعد از ده ثانیه دستمال نم کمی به خودش کشید.

در پوش چاه رو برداشت و دستشو فرو کرد تو چاه.
اخرین موهای چسبیده به دیواره چاه رو کشید بیرون.
تارهاشو باز کرد و با دقت به قهوه‌ای تیره موها نگاه کرد.

همونجا کف سرویس بهداشتی نشست و سرشو تکیه داد به دیوار.
بیرون رفته، بدون اینکه بهش اطلاع بده.
ولی کجا، وقتی تحت نظره و خودشم فراریه از دوربینها.

دوباره به دستمال گوشه حمام نگاه کرد.
اگه دوش کوتاهی بود یا فقط برای شستشو کوچیک ابو باز میکرد نباید گوشه‌های اونقدر دور خیس بشه.
حداقل ده دقیقه با دقت دوش میگرفته.

چانیول آخرین چیزی که نیاز داشت شک کردن به شریک زندگیش بود.
دستمال هارو مشت کرد و کشید گوشه حمام.
همه چیزو کامل خشک کرد.
دستشو دراز کرد اهرم رو باز کرد.
زیر دوش ایستاد و خیره گوشه حمام اجازه داد آب روی همه عضلاتش سر بخوره و خیسش کنه.
شلوار خیسشو در اورد و شامپو روی موهاش ریخت.
بوی خنکی میداد مثل بوی پوست مردی که دیشب همه قواعد بازیو عوض کرده بود.

کف روی موهاشو شست و آب رو بست.
حوله رو دور بدنش پیچید.
دوباره دستمال برداشت و انداخت اون گوشه عقب نشینی حمام.
خیره به دستمال خشک از جا بلند شد.

از سرویس بیرون اومد گوشیشو زد به شارژ و روشنش کرد.
انبوه پیامها باهم اومدن.

پیام کیونگسو رو خوند فقط "ساعت ۶ برای ثبت پرونده خودتو برسون"

از داخل اتاق طولانی و عمیق بدن خوش تراش پارتنرشو نگاه کرد.
برگشت سمت کمد لباس.
خیره چشمای خودش تو آینه لباس پوشید و لخت شدن جونگینو تو ذهنش مرور کرد.

موبایل و سوییچشو چنگ زد و از خونه زد بیرون.
طول مدت رانندگی به همه شوکهایی که تجربه کرده بود فکر کرد و در نهایت بدون اینکه بفهمه چطور، جلوی کلاب بود.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Sep 12 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

𝐎𝐚𝐬𝐢𝐬 𓃭Where stories live. Discover now