چانیول نمیتونست این خشم رو تحمل کنه، مستقیم رفت توکیو و ایستگاه مرکزی پلیس.
دستهاش میلرزید و بدنش بوی دود میداد.
نشان پلیسش رو کوبید رو میز ماموری که چرت میزد.
-باید یه مورد مهم رو گزارش کنم میخوام رئیس پلیس رو ببینم.از عصبانیت جوش آورده بود و حس میکرد قدش بلند تر شده داره بیشتر از حد معمول از بالا همه چیزو نگاه میکنه.
انقدر اعصابش خورد بود که منتظر بود یه چیزی خلاف میلش پیش بره تا مشتشو بکوبه تو دهن هرکی مقابلش بود.مامور ارشد شیفت گیج خواب و با چشمهای سرخ و حلقه سیاه دورش، اخمو بهش نگاه میکرد و تو دلش قسم میخورد اهمیتی نده اون مرد عصبانی و قد بلند کیه به محض اینکه حس کرد دلیل بیدار کردنش چیز مسخرهای بود میندازتش بازداشتگاه.
چانیول ویدیو ضبط شده تو موبایلشو گذاشت جلوش.
-اسمش بیون بکهیونه، دو رگه کرهای ژاپنی... حکم بازداشتشو بده تا با قوانین کشور خودم پیگیریش کنم.مامور ارشد اخمهاش بیشتر توی هم رفت.
+ازم میخوای جناب بیون رو دستگیر کنم؟ابروهای چانیول پرید بالا.
+عقلتو از دست دادی؟-ام.اما... اون آدماشو آورد و جنگ شده بود... ۵ نفر به قتل رسیدن مثل وحشیها گردنشونو زدن و بقیشونو تیکه تیکه کردن... کف زمین دریای خون بود.
+که چی... دوتا خاندان باهم به روش خودشون مسائلشونو حل کردن و تو فیلم گرفتی؟
-من ازش مدرک دارم و تو محکومم میکنی؟
+با این فیلما غیر از اینکه سر خودتو به باد بدی کاری نمیتونی بکنی.
چانیول داد زد:
-پنج تا سر پایین پاش افتاده و داره خاکستر سیگارشو تو چشمای بازشون میتکونه و میخنده... این کافی نیست؟+خب که چی؟ ویدیویی داری که ثابت کنه خودش با شمشیر سر اونارو قطع کرد؟
چانیول لال شد.
+حتی اگه اینکارم میکرد جناب بیون کسیه که خانواده مقتول میومدن شهادت میدادن مقتول خودش از عمد گلوشو کشید به شمشیر ایشون... زیادی بچهای برای حکمی که کشورت بهت داده.ویدیو رو حذف کرد، چانیول تلاش کرد موبایلشو پس بگیره که با اشاره مرد مسن چند سرباز نگهش داشتن.
موبایل رو گرفت سمت یه مامور دیگه.+چک کن تمیز باشه... مراقب باش همکارای کرهای احمقش نتونن بازگردانی کنن.
مامور جوان احترام نظامی گذاشت و با موبایل به سرعت رفت بیرون.
چانیول نشست رو صندلی، بیشتر میشه گفت از خستگی خودشو انداخت.
ذهنش برای همه چیز زیادی خسته بود.
-پام برسه کره گزارشتو میدم.+آره به همین رفتارت ادامه بده و سر ششم امشب باش.
چانیول از جا بلند شد و عصبانی از اتاقش زد بیرون، تقریبا به دم در رسیده بود که موبایلشو بهش دادن.
عصبانی کوبیدش زمین و با همه توان لگدش کرد.
YOU ARE READING
𝐎𝐚𝐬𝐢𝐬 𓃭
Fanfiction♱ 𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮︲ 「𝐂𝐡𝐚𝐧𝐛𝐚𝐞𝐤 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐤𝐚𝐢 𝐬𝐞𝐤𝐚𝐢」 ♱ 𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮 ︲ 「𝐒𝐦𝐮𝐭 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞」 ⌝ چانیول نمیتونست از معشوقه زیباش دل بکنه، بکهیون باید تقاص پس میداد. ولی نمیدونست زورش به اون جگوار قدرتمند میرسید یا نه. بکهیون سام...