ماشین با سرعت زیادی پیش میرفت.
دستشو کوبید رو داشبورد.
-بجنب بجنب بجنب.خودشم میدونست دست فرمون سرگرد دو حتی از خودشم بهتره ولی قضیه در مورد بچههای زیر سن قانونی بود و این داشت مغزشو بهم میریخت.
از همه بدتر اینکه چرا اون مدرسه.تایم کمی طول کشید تا برسه سر صحنه جرم.
همینکه از ماشین پیاده شد چند نفر جلیقه ضد گلوله رو تنش کردن و بائه افسر جوان بخش تحقیقات تیم شخصیش، جلو اومد و بدون فوت وقت سریع شرح داد.
-مجرم خودشم هفده سالشه و دانش آموز سال دوم همین مدرسهاس. هنوز به کسی حمله نکرده ولی نمیذاره بچه ها فرار کنن.چانیول مدارک مجرم رو گرفت و سریع چشمی مرور کرد.
-به مرکز خبر بدین مورد گروگان گیریه. دکتر کیم رسیدن؟-بله اون سمت دارن تماس میگیرن با مرکز روانشناس مجرب اعزام کنن.
-بگو بیاد اینجا.
بائه به سرعت دنبال وظایفش رفت.
سروان ژانگ اومد سمتش:
-به موقع اومدی داشتیم آماده میشدیم باهاش وارد مذاکره بشیم.چانیول متن نکات مهمی که سروان ژانگ جمع کرده بود رو خوند.
-صبر کن با دکتر کیم هم صحبت کنم.دکتر کیم سریع خودشو رسوند. چانیول به سرعت بهش گفت:
-دکتر وقت نداریم نمیتونی خودت وارد ماجرا بشی؟دکتر کیم سر تکون داد.
-حتما پشتیبانیتون میکنم قربان، فقط بهتره هر چه سریعتر وارد عمل بشین مورد مشکوک به مصرف مواد مخدر شناسایی شده و ممکنه هر لحظه دست به عمل احمقانهای بزنه... و همینطور مسلح و بسیار یاغیه.ستوان بائه تلفن همراهشو گرفت سمت چانیول.
چانیول بدون فوت وقت گرفت جواب داد.
-سرگرد پارک هستم.
-تیم پشتیبانی به سمت شما حرکت کردن، با گروگانگیر وارد مذاکره شو و خودت عملیات رو هدایت کن.
-بله قربان دریافت شد.
تلفن رو به بائه برگردوند و قدمهای کشیده و بلندش به سمت ون پلیس که روش یه بلندگو بزرگ نصب شده بود رفت.
افسر کنار ون قبل از درخواست چانیول بیسیم بلند گو رو داد بهش.-ووبین... من پارک چانیول هستم. میتونی از بلندگوی مدرسه توی اتاق رادیو از طبقه سوم باهام حرف بزنی.
ووبین قبل از تموم شدن حرف چانیول شلیک کرد و با نعره صداشو رسوند " برو کون خودت بذار حرومزاده".
افسرهای جوانتر معذب به چانیول نگاه کردن و اون همه ذهنش پیش صدای جیغ پس از شلیک بود که نمیدونست هوایی زده و بچه ها ترسیدن، یا کسی قربانی حماقت بی برنامه خودش شده.
برگشت عصبانی سر دکتر کیم داد زد.
-یه ایدهای بده یه حرکتی بزن... به بچه های تخمی تو سن بلوغ چی باید بگم؟دکتر کیم خونسرد گفت:
-من تو واحد پزشک قانونیام ادعایی ندارم برای روانشناسی.چانیول نفس عمیق کشید و دوباره صداشو تغییر داد تا آروم و گیرا با اون بچه حرف بزنه و استرس و عصبانیتشو پنهان کنه.
-ووبین ممکنه باهم صحبت کنیم؟ اگه بخوای یه بلندگو میاریم پشت در میذاریم و قسم میخورم دوباره سریع برمیگردیم.
YOU ARE READING
𝐎𝐚𝐬𝐢𝐬 𓃭
Fanfiction♱ 𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮︲ 「𝐂𝐡𝐚𝐧𝐛𝐚𝐞𝐤 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐤𝐚𝐢 𝐬𝐞𝐤𝐚𝐢」 ♱ 𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮 ︲ 「𝐒𝐦𝐮𝐭 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞」 ⌝ چانیول نمیتونست از معشوقه زیباش دل بکنه، بکهیون باید تقاص پس میداد. ولی نمیدونست زورش به اون جگوار قدرتمند میرسید یا نه. بکهیون سام...