-میشه دوستم داشته باشی؟ میشه کمتر اذیتم کنی؟
جونگین اشکهاش صورتشو خیس کرد.
دختر مقابلش از ناگهانی بودن این اتفاق شوکه بود و نمیدونست باید چه واکنشی بده.
-منو ببین... یه نگاه به من بکن... تا کجا باید پیش برم که بفهمی.فریاد زد و به بدن خونی و زخمیش اشاره کرد.
بارون خون رو از بدنش میشست و پسرهای پشت سرش هنوز رو زمین بیهوش افتاده بودن.دختر جوان خودشو کشید عقب.
-من از یه گنگستر خوشم نمیاد.جونگین به ستون پشت سر دختر مشت زد و چرخید پاکت سیگارشو دراورد.
چند لحظه تو سکوت سیگار کشید و با بغض گفت.
-اگه قراره مال من نباشی بهتره اصلا نباشی.چشمهای دختر درشت شد، جونگین اسلحه رو گرفت سمتش.
-کات.
جونگین سریع اسلحه رو آورد پایین و لبخند زد. منیجرش به سرعت حوله آورد روش انداخت، جریان آب بارون مصنوعی رو قطع کردن.
به دختر مقابلش خسته نباشید گفت و با لبخند رفت رو صندلی نشست. خیس شدن تو گرمای بهار انقدرم بد نبود.
منیجرش به سرعت ایس امرکانو جدیدی که براش تهیه کرده بود رو داد.دستاشو خشک کرد و با یه دست فیلمنامه رو چک کرد.
بازیگر نقش مقابلش بی اهمیت به عوامل پشت صحنه پیراهن یونیفرم مدرسه رو در اورد و با سوتین و بدن خیس حوله گرفت دورش و نشست رو صندلی.
جونگین سرشو نچرخوند سمتش، بازیگرای زیادی بودن که مقابلش کارای خیلی وقیح تری کرده بودن تا هر جور شده چشمای سوپراستار درونگرا و خجالتیو به سمت خودشون بکشونن، ولی جونگین اروم تر و مودب تر از اونی بود که هیچ رسانهای بتونه نگاه جسورش به زن رو، غیر از جلوی دوربین شکار کنه.
پسر ۳۰ ساله آروم و متین چند سالی بود که تو صنعت سرگرمی تبدیل به یه سوپراستار شده و تقریبا ۹۰ درصد کره فالوش میکردن.
محبوبیت جونگین بیشتر از توانایی بی نظیرش تو بازیگری، اخلاق و رفتار زیادی اصیلش بود.
خیریه های کوچیک زیادی تو کشور بودن که تحت حمایت جونگین به راحتی کمک رسانی میکردن و علاوه بر تاکیدی که داشت نمیخواد رسانهای بشه بازم همه خبر داشتن ازش.
و همه اینا به همراه اون قامت کشیده و خوش تراش و چهره خداگونه ازش مرد گرون قیمت و دست نیافتنی ساخته بود که هیچ کس نتونه نگاهش کنه و تحسینش نکنه.جونگین تلفن همراهشو از منیجرش گرفت، تو شبکه های مجازیش چرخی زد و خبر عجیبی دید.
"گروگانگیری و حمله به دبیرستانی در جنوب سئـ"
"انفجار و تیراندازی در دبیرستان که موجب مرگ سی و دو دانشـ"
جونگین دیگه نمیتونست اون تیتر اخبار رو ببینه، چشمش تو همه خبرها به پوسترش بود.
تصویر غرق در خون و خاک پارک چانیول، صورتی که شبیه یه سکانس از فیلم ترسناک با رنگ سرخ پوشیده شده بود.
چشمهایی که توش انواع احساسات شوک، ترس، نگرانی، نا امیدی دیده میشد.
و چشم راستی که معلوم نبود چه بلایی سرش اومده و نصفش غرق خون بود.
پشت سرش نمای مات ساختمون دود و ماشینهای امداد و اتش نشانی و گارد ویژه و امبولانس بود.
YOU ARE READING
𝐎𝐚𝐬𝐢𝐬 𓃭
Fanfiction♱ 𝓒𝓸𝓾𝓹𝓵𝓮︲ 「𝐂𝐡𝐚𝐧𝐛𝐚𝐞𝐤 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐤𝐚𝐢 𝐬𝐞𝐤𝐚𝐢」 ♱ 𝓖𝓮𝓷𝓻𝓮 ︲ 「𝐒𝐦𝐮𝐭 𝐀𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞」 ⌝ چانیول نمیتونست از معشوقه زیباش دل بکنه، بکهیون باید تقاص پس میداد. ولی نمیدونست زورش به اون جگوار قدرتمند میرسید یا نه. بکهیون سام...