17 𓃭

113 25 2
                                    

اون اونجا بود روی کاناپه خوابیده بود
موهای سیاهش از دسته کاناپه پایین اویزون بود و تا زمین میرسید.
شلوار مشکی و پیراهن ساتن همرنگش پوست مهتابیشو پوشونده بود.
مچ پای استخونی و برهنه اش بین فاصله کفش و پاچه شلوارش خودنمایی میکرد.
بین انگشتهاش یه سیگار بود و دوبرمنی کاملا مشکی پایین پاش رو زمین خواب بود.

چند متر اون طرف تر یه مرد درشت و قد بلند با کت چرم و دستکش و کاسکت داشت تو سکوت نگاهش میکرد.

هیچ کدوم قصد شکستن سکوت رو نداشتن.
بکهیون سکوتش وهم داشت و چانیول شبیه گرگی که تو قفس جگوار سیاه رفته تو سکوت نگاهش میکرد تا مراقب موقعیت باشه‌.

جگوار سیاه آروم تکون خورد و از جا بلند شد.
سگ بزرگش غیر تکون خوردن گوشهاش حتی پلکشم باز نکرد.

پاهای بکهیون رو میز دراز شد.
-امید وارم حرفات ارزش خراب کردن برنامه هامو داشته باشه.

چانیول جلو اومد.
+چرا داری بازیم میدی؟

بکهیون چشمهاش خالی و سرخ بود و از همون فاصله هم بوی الکل میداد‌. نگاهش نرم نبود و لبخند همیشگیش رو نداشت‌.

-دقیقا یکساعت قبل اینکه دوست دخترمو ببینم چرا باید تو و زندگی تخمیت برام اهمیت داشته باشه که بخوام سرمو با ریدن به زندگی تو گرم کنم؟

چانیول کمی محتاط تر شد.
+همه بازی های امشب و اینکه ادرس اینجا برام فرستاده شده بود ریدن تو زندگیم نیست؟

بکهیون دستشو تو موهاش برد و فرق کج همه رو ریخت یه طرف.

-بهم ثابت کن ارزشت از یه ک* بیشتره تا بشینم به حرفای ناراحت کننده‌ات گوش کنم بیبی گرل.

چانیول عصبی شد و قبل حرف زدنش بکهیون به میز اشاره کرد.
-اون ماسک خرگوشو درار بیا اینجا برام بریز.

چانیول کلاهشو دراورد، موهای عرق کرده‌اش نامرتب ریخت رو پیشونی.
-اون دستکشهای توری هم در بیار پرنسس، برای پرونده قتل رئیس پلیس یه چند تا اثر انگشت لازم دارم.

چانیول خشکش زد، بکهیون شل خندید و با تفریح نگاهش کرد.

چانیول دستکشها و کتشو در اورد انداخت رو کاسکتش.
جلوی میز رو یه زانو نشست و براش کمی از مایع بدون اسم داخل شیشه تراشخورده ریخت.
بکهیون لیوان پهن کوتاه رو گرفت کمی نگاهش کرد و گرفتش سمت یول.
-بیا جلو، تستش کن من حوصله ندارم تمام مدت با فکر زهر و سم لذت نوشیدنو کمش کنم.

چانیول جلو رفت بکهیون با دست خودش کمی بهش خوروند و بعد رضایت داد.

یخ توپی کریستالی با شفافیت تمام میدرخشید و مایع تند زرد رنگ دورش موج میداد.
چانیول سرفه ارومی کرد، بکهیون نیشخند زد.
-نگفتم مست کنی... این همه؟

𝐎𝐚𝐬𝐢𝐬 𓃭Where stories live. Discover now