تهیونگ داشت تو ذهنش سناریو میبافت که چه بلایی سر جونگکوکِ مست بیاره
اونا الان سوار تاکسی شده بودن و مقصدی نداشتن*آقایون من باید کجا برم؟ لطفا ادرس بدین وگرنه مجبورم پیادتون کنم*
خب همین جا تهیونگ به این فکر کرد که آدرس خونه خودشو بده و جونگکوکو ببره خونه خودش
خونه خالیه،جونگکوکم مسته،پس این بهترین فرصته ،همین کارو میکنم
"آقا بپیچین سمت راس.. "
اما حرفش نصفه موند،کوک پرید وسط حرفش'نخیر بپیچین سمت چپ،یه خیابون پایین تر پیاده میشم'
مرد راننده سری تکون داد و فرمونو چرخوند
"وایسا ببینم تو مگه مست نبودی؟؟"
تهیونگ با چشمای درشتش به کوک توپید'اخه به تو چه؟هان؟نخیر مست نیستم!چیه چه بلایی میخواستی سرم بیاری؟'
جونگکوک تقریبا عصبی داد زد جوری که راننده هم کمی هول شد و دست انداز رو محکم رد کرد"ای بابا لو رفتم که..دیدم مستی میخواستم بکنمت الان دیگه لو رفت نقشم"
تهیونگ حرفو زد و بعد پشیمون شد
چون هم راننده هم کوک با شدت برگشتن سمتشخب الان دوتا سناریو باقی میمونه برای ادامه ی حیات
درو باز کنم بپرم پایینیا
درو باز کنم بپرم پایین
و سریع دستگیره رو کشید پایین که کوک سمتش حمله ور شد تا درو ببنده
و بست
اما
موقعیتشون..
خب خیلی فاکی بود
جونگکوک با دکمه های تا ناموص باز شده، روی تهیونگ خم شده بود
یه دستش روی دست تهیونگ بود و دست دیگش بالای صندلی
پایین تنه هاشون کاملا بهم چسبیده بودجونگکوک با عصبانیت زل زده بود به چشمای تهیونگ ،چرا انقدر مژهاش بلند و پر پشت بود؟
تهیونگم از فرصت استفاده کرد و دوتا دستشو گذاشت رو سینه های کوک و نامحسوس دستمالیشون میکرد
YOU ARE READING
𝗥𝗲𝗻❦𝗶~ᵛᵉʳˢ
Fanfictionداستان درمورد جئون جونگکوکِ استریت، پسر معروف دانشگاه که 99 درصد دخترا/پسرا روش کراشن و کیم تهیونگ که عاشق جونگکوکه ولی همون روزِ اعتراف ،کوک ردش میکنه! یعنی کیم تهیونگ عقب میکشه؟همچین چیزی امکان نداره به قول خودش که: [میخوام نقشه بکشم،جئون فکر کرده...