part 7

38 10 1
                                    

ساعت 19:24 بعد از ظهر :

تهیونگ روبروی تختش نشسته بود و سعی میکرد با لپ‌تاپ ، فیلمی رو که از گوشیش انتقال داده بود ببینه .

صدای نوتیف گوشیش پخش شد .

فکر کرد ممکنه جیمین ازش بخواد که شیفتش رو پوشش بده تا بتونه با یونگی وقت بگذرونه .

نادیدش گرفت ، حداقل بهتر از این بود که نه بگه یا بد تر از همه ی اینا ، بگه آره و مجبور شه به جای جیمین هم کار کنه .

افکارش متوقف شدن و صدای در رو شنید .

لپ تاپش رو کنار گذاشت و از تختش پایین اومد تا ببینه کیه .

+ سیون ؟

وقتی دوستش رو دید گفت .

- سلام ته . میتونم بیام داخل ؟

+ معلومه . چه خبر ؟

کنار رفت و اجازه داد بیاد داخل .

- بهت پیام دادم ولی جواب ندادی .

+ ببخشید فک کردم جیمینه ‌. نمیدونستم تویی

یادش اومد که نوتیف گوشیش رو چون فکر می‌کرده جیمینه چک نکرده .

- بیخیال . میخواستم بپرسم میتونی امشب بیای و با ما شام بخوری ؟ من و چان

+ آره ، البته ، فقط چند وقتیه چان رو ندیدم ، فک میکنم خیلی سرش شلوغه

- دقیقا . وقتی بهش گفتم بریم بیرون فک میکردم بگه نه

خندید .

- جواب همیشگیشه

پسر موافقت کرد .

- هشت توی رستوران میبینمت ؟

+ مطمین باش که اونجام .

- عالیه .

دختر لبخند زد و همونجور که دست تکون میداد از خونه بیرون زد .

سیون دوست خوبی برای ته بود .

اون دو نفر خیلی با هم خوب بودند و گاهی با هم یا با دوستاشون غذا میخوردن .

مثل امشب .

چان یه مربی اسکی بود .

درست مثل جیهوپ .

اما به طرز باورنکردنی ای درونگرا بود و باعث میشد فک کنی هیچ وقت کلبه ی محبوبش رو ترک نمیکنه .

اون با دو تا هم اتاقیش زندگی میکرد .

جون و دوهیون ، یک کدوم توی رستوران و باری که ته اونجا بود کار میکرد و یکی دیگه مربی و راهنمای اسکی بود . 

تهیونگ رفت تا کفش هاش رو بپوشه ، البته بیست دقیقه وقت براش مونده بود و مجبور شد فیلمی رو بزارن و یکمش رو ببینه .

درست موقعی که داشت از اتاقش خارج میشد ، یادش اومد که جونگکوک گفته بود امشب شیفت کار می‌کنه .

𝐍𝐨𝐫𝐭𝐡 𝐜𝐫𝐞𝐞𝐤 [𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤]Where stories live. Discover now