ساعت 19:24 بعد از ظهر :
تهیونگ روبروی تختش نشسته بود و سعی میکرد با لپتاپ ، فیلمی رو که از گوشیش انتقال داده بود ببینه .
صدای نوتیف گوشیش پخش شد .
فکر کرد ممکنه جیمین ازش بخواد که شیفتش رو پوشش بده تا بتونه با یونگی وقت بگذرونه .
نادیدش گرفت ، حداقل بهتر از این بود که نه بگه یا بد تر از همه ی اینا ، بگه آره و مجبور شه به جای جیمین هم کار کنه .
افکارش متوقف شدن و صدای در رو شنید .
لپ تاپش رو کنار گذاشت و از تختش پایین اومد تا ببینه کیه .
+ سیون ؟
وقتی دوستش رو دید گفت .
- سلام ته . میتونم بیام داخل ؟
+ معلومه . چه خبر ؟
کنار رفت و اجازه داد بیاد داخل .
- بهت پیام دادم ولی جواب ندادی .
+ ببخشید فک کردم جیمینه . نمیدونستم تویی
یادش اومد که نوتیف گوشیش رو چون فکر میکرده جیمینه چک نکرده .
- بیخیال . میخواستم بپرسم میتونی امشب بیای و با ما شام بخوری ؟ من و چان
+ آره ، البته ، فقط چند وقتیه چان رو ندیدم ، فک میکنم خیلی سرش شلوغه
- دقیقا . وقتی بهش گفتم بریم بیرون فک میکردم بگه نه
خندید .
- جواب همیشگیشه
پسر موافقت کرد .
- هشت توی رستوران میبینمت ؟
+ مطمین باش که اونجام .
- عالیه .
دختر لبخند زد و همونجور که دست تکون میداد از خونه بیرون زد .
سیون دوست خوبی برای ته بود .
اون دو نفر خیلی با هم خوب بودند و گاهی با هم یا با دوستاشون غذا میخوردن .
مثل امشب .
چان یه مربی اسکی بود .
درست مثل جیهوپ .
اما به طرز باورنکردنی ای درونگرا بود و باعث میشد فک کنی هیچ وقت کلبه ی محبوبش رو ترک نمیکنه .
اون با دو تا هم اتاقیش زندگی میکرد .
جون و دوهیون ، یک کدوم توی رستوران و باری که ته اونجا بود کار میکرد و یکی دیگه مربی و راهنمای اسکی بود .
تهیونگ رفت تا کفش هاش رو بپوشه ، البته بیست دقیقه وقت براش مونده بود و مجبور شد فیلمی رو بزارن و یکمش رو ببینه .
درست موقعی که داشت از اتاقش خارج میشد ، یادش اومد که جونگکوک گفته بود امشب شیفت کار میکنه .
YOU ARE READING
𝐍𝐨𝐫𝐭𝐡 𝐜𝐫𝐞𝐞𝐤 [𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤]
Randomوضعیت : در حال آپ .🤍✨ روز آپ : چهارشنبه ها .🤍✨ تهیونگ هنوز احساس خوبی راجب دوستی با جونگکوک نداشت ولی خیلی چیزا راجبش میدونست . چجوری میشه یکی انقدر به خودش صدمه بزنه ؟. درختای کاج قد کشیده بودن و به کت برفیشون افتخار میکردن .🤍✨ شروع : ۱۴۰۲/۱۱/۵...