ساعت 07:36 صبح :
یک ساعتی بود که بیدار شده بود ولی نمیتونست آروم بگیره .
قرار بود با جونگکوک برن بیرون و واکنش صادقانه ی تهیونگ ، ترس از آینده بود .
میدونست که جونگکوک واقعا به اسکی کردنش توجهی نمیکنه و سعی به تظاهر راجب خوب بودن توی اینکار میکنه .
ولی واقعا ، اسکی روی برف ، یکی از مهارت های جونگکوک نبود .
استعدادی نداشت و این ، یکی از سوژه های مورد علاقه ی تهیونگ بود .
به ساعت نگاه کرد .
به طرز ناعادلانه ای کند میگذشت ولی هنوز برای خوردن صبحونه نرفته بود .
باید به جونگکوک هم پیام میداد تا صبحونشون رو با هم بخورن ؟
نه ! .
اونا قرار بود بیشتر روزشون رو با هم بگذرونن .
کیف و گوشیش رو برداشت و رفت تا صبحونش رو سفارش بده .
داخل رستوران ، مینجی و سوآ یی رو دید که پشت میز نشسته بودند .
+ میتونم پیشتون بشینم ؟
نزدیک شد و پرسید .
- بیا بشین . ما هججم هنوز چیزی سفارش ندادیم .
سه نفرشون به منو نگاه میکردن که جیمین اومد تا سفارششون رو یادداشت کنه .-امروز چی کاره این ؟ من که تمام روز شاگرد دارم .
سوآ در حالی که تکه ای نان رو دستش گرفته بود و روش کره میزد ، گفت .
+ من که قراره با جونگ کوک برم کوه .
تهیونگ امیدوار بود اون دو نفر زیاد شلوغش نکنن ولی میدونست که احتمالش خیلی کمه .
مینجی جیغ زد :
= تووووو؟
- جدی میگی ؟ شما دو تا با هم ؟
تهیونگ با عصبانیت خندید :
+ ما داریم با هم آشنا میشیم . بیاین به گذشته فکر نکنیم .
- اما شما دو تا همو دوست دارین ، درسته ؟
سوآ بین لقمه هاش پرسید .
+ اره ولی این همه ی چیزایی که برای یه رابطه لازمه نیست .
= تو همیشه همه چیزو تحلیل میکنی .
مینجی سرش رو تکون داد و جیمین با غذاشون رسید .
دو دختر مکالمه ی سریعی با او داشتند ، در حالی که تهیونگ به حرفهاشون فکر میکرد .
اون کسی بود که همیشه همه چیز رو تجزیه تحلیل میکرد و به همه چیز ، چند برابر چیزی که باید ، فکر میکرد .
میدونست که این یه عادت بده ولی بقیه ی صبحانه اش رو هم صرف فکر کردن به همه چیز کرد .
واقعا باید بزارم همه چیز هر جور که میتونه پیش بره ؟

YOU ARE READING
𝐍𝐨𝐫𝐭𝐡 𝐜𝐫𝐞𝐞𝐤 [𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤]
Randomوضعیت : در حال آپ .🤍✨ روز آپ : چهارشنبه ها .🤍✨ تهیونگ هنوز احساس خوبی راجب دوستی با جونگکوک نداشت ولی خیلی چیزا راجبش میدونست . چجوری میشه یکی انقدر به خودش صدمه بزنه ؟. درختای کاج قد کشیده بودن و به کت برفیشون افتخار میکردن .🤍✨ شروع : ۱۴۰۲/۱۱/۵...