ساعت 15:21 :
جونگ کوک جلوی اتاق ۲۱۵ ایستاد و در اتاق تهیونگ _۲۱۵_ رو زد و منتظر جواب شد .
ولی چیزی نشنید .
پس دوباره در زد .
باز هم هیچ صدایی نیومد .
میخواست تلفنش رو برداره و به پسر پیام بده ولی یادش اومد شمارش رو ندارع .
+ خیلی هم عالی
فکر کرد به مینجی یا یوهیون زنگ بزنه و از اونا بپرسه تهیونگ کجاست اما قبلش تصمیم گرفت دوباره در بزنه ولی باز هم صدایی نشنید .
پس خواست به اتاقش بره و زنگ بزنه که تهیونگ صداش زد .
تهیونگ با لبخند بهش سلام کرد .
+ زیر دوش بودی ؟ چون چند بار در زدم فک کنم متوجه نشدی .
جونگ کوک با دیدن حوله ای که دور کمر و موهای خیس مرد پیچیده شده بود و با دست محکمش میکرد ، پرسید .
تهیونگ جواب داد :
- تو خیلی باهوشی .
طعنه آمیز گفت و رفت تو و با سر به رونت اشاره کرد تا دنبالش بیاد .
لباسهاش رو برداشت و یکی یکی پوشید .
+ من یه حموم نسبتا طولانی رفتم . بعدشم سرگرم تیک تاکم بودم . و تو هنوز اون تو بودی ؟ دقیقا چیکار میکردی ؟
مسخره میکرد .
تهیونگ چشم چرخوند .
- نخیرم . اون تو نبودم . با خواهرم چت میکردم و بعدش رفتم دوش بگیرم . برای همین طول کشید . چیزی شده ؟ کاری داری ؟
+ یعنی چی ؟ منظورت چیه ؟
جونگ کوک به اطراف نگاه کرد .
اتاق پسر نسبتا بزرگ بود .
حداقل میشد بگیم از یکی کوک بزرگتر بود .
تخت و آشپزخانه ی بزرگتری هم داشت .
البته همه ی این ها بعد از لوکس بودن خونه ی ته ، به چشمش اومدن .
- وقتی من رسیدم اونجا ساکت شدی . قبلش پر حرف تر بودی .
تهیونگ خندید و روی تخت نشست .
+ اوه ، من هنوز از اینکه آنقدر توی اسکی کردن خوبی شوکه بودم .
سعی کرد لبخند بزنه و رفت و کنار پسر نشست .
+ چرا مربی اسکی نمیشی ؟ اینطوری درامد بیشتری هم داری . تو خیلی توی این کار خوبی . ولی من ... نه زیاد .
- نظرت چیه فردا با هم بریم اونجا و اسکی کنیم ؟
+ فردا ؟
- ارع
+ متاسفانه نمیتونم . دو شیفت باید برم سر کار .
تهیونگ لبخند زد و گفت :
YOU ARE READING
𝐍𝐨𝐫𝐭𝐡 𝐜𝐫𝐞𝐞𝐤 [𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤]
Randomوضعیت : در حال آپ .🤍✨ روز آپ : چهارشنبه ها .🤍✨ تهیونگ هنوز احساس خوبی راجب دوستی با جونگکوک نداشت ولی خیلی چیزا راجبش میدونست . چجوری میشه یکی انقدر به خودش صدمه بزنه ؟. درختای کاج قد کشیده بودن و به کت برفیشون افتخار میکردن .🤍✨ شروع : ۱۴۰۲/۱۱/۵...