از دید هری
-چی می خواستی؟
من روی مبل نشستم و چلسی با یه نیشخند روی صندلی روبه روی من نشست.
-قبلا بهت گفتم
اون گفت و من ابروهامو بالا انداختم.
-تورو
من خندیدم
-خوب تو نمیتونی منو داشته باشی.
-چرا؟
-چون من الان با کسیم که از همه بیشتر دوسش دارم.و الان با کسی نشستم که از همه بیشتر ازش بدم میاد.پس بهم بگو که چی می خوای؟
اون اخم کرد و صورتش قرمز شد برای دومین بار امشب.
-اصلا تو چرا اونو دوست داری؟منو به خاطر اون ترک کردی؟
من سرمو تکون دادم درحالی که می خندیدم و اون اصلا متوجه نشد.و منم می خواستم حرفای زشت بهش بزنم اونم تو صورتش.زمانی که با اون قرار گذاشتم بزرگترین اشتباهم در تمام زندگیم بود ولی من شک دارم که اون اینقدر به من علاقه داشته باشه.
-چی می خوای؟اگه چیزی می خوای بهم بکو اگه چیزی نداری که بگی پس من میرم.
من دوباره سوالمو تکرار کردم و واقعا جدی بودم اگه به سوالم جواب نده از این در لعنتی بیرون از اتاقش میرم.
-اون اصلا زیبا نیست هری.به من نگاه کن من چشای ابی و موهای بلوند دارم خیلیم جذابم همه ی پسرا دنبال منن.(اعتماد به نفس نیست که ماشالا اعتماد به سقفه)
همین!!لعنت به احساساتش.البته اون هیچ احساسی نداره چطوری می تونه در مورد امی این طوری صحبت کنه؟
-ببین من تنها چیزی که می بینم اینه که یه هرزه جلوم واستاده.
من پاشدم و داد زدم چون واقعا عصبانی بودم.
-هیچ وقت دیگه این چرندیاتو به زبون نیار و اگه همه پسرا دنبالتن برو پیش اونا نه من.من تورو نمی خوام.خودتم میدونی که قصد ما از دوستیمون جدی نبود و زمانی که تو ازم خواستی تا هم خونت بشم منم گفتم چرا که نه!ولی همه چیز بعدش بهم ریخت،فقط فراموشش کن چلسی.
اون شوکه شده بود ولی من باید این چیزا رو بهش می گفتم.اونم باید مثل من فراموش کنه.من هیچ وقت اونو دوست نداشتم.من به سمته در رفتم ولی اون مچ دستمو گرفت.
-فقط.....بیا دوباره امتحان کنیم.
من چش غره رفتم و برگشتم و بهش نگا نکردم.
-ببین کدوم قسمت فراموشش کنو نفهمیدی چلسی.بهتر بگم بیا دیگه همدیگرو نبینیم و حرف نزنیم.تظاهر کن که من وجود ندارم.
-من تورو دوست دارو و...
-تو فقط خودتو دوست داری و هیچ کس دیگه ای رو جز خودت دوست نداری.تو فقط بازی رو که بازی نمی کنیمو می خوای ببری(والا من منظورشو نفهمیدم).فقط منو فراموش کن
YOU ARE READING
Roommates(Persian Translation)
Romanceچیکار می کنی اگه هم اتاقیت کسی باشه که بیشتر ازهمه ازش بدت میاد؟امی الان داره زندگی می کنه با دشمنش ،کسی که قلب اونو شکسته و اون ازش بدش میاد اون کسی نیست جز هری استایلز .